همچنین با کلیک بر روی عکس زیر می توانید آموزش چنگال آندروز (Andrews pitchfork) را مطالعه کنید.
آموزش تحلیل تکنیکال : الگوی ابر سیاه و الگوی نفوذی
آموزش تحلیل تکنیکال: آموزش الگوی ابر سیاه و آموزش الگوی نفوذی
الگو های کندلی : الگوی ابر سیاه (Dark Cloud) و الگوی نفوذی (Piercing Pattern)
در ادامه آموزش الگو های کندلی از سری آموزش های تحلیل تکنیکال به آموزش دو الگوی ابر سیاه و الگوی نفوذی می پردازیم:
الگوی ابر سیاه (Dark Cloud)
این الگو همان طور که از اسمش بر می آید هشدار ریزش سهم و خروج را صادر می کند، پس حتما در انتهای یک حرکت صعودی شکل می گیرد. در اینجا هم مانند الگوی پوشا از دو کندل با رنگ های متضاد استفاده می شود. کندل اول که یک کندل صعودی (سفید) است باید کندل بزرگی باشد، همچنین قیمت باز شدن کندل دوم که نزولی (سیاه) است باید از بیشترین قیمت کندل اول بالاتر باشد (می توان قیمت بسته شدن کندل اول را هم در نظر گرفت ولی اگر بالاتر از بیشترین قیمت باشد خیلی بهتر است) و نفوذ خوبی هم در کندل اول داشته باشد.
همچنین با کلیک بر روی عکس زیر می توانید آموزش چنگال آندروز (Andrews pitchfork) را مطالعه کنید.
الگوی نفوذی (Piercing Pattern)
این الگو هم مانند ابر سیاه و پوشا از دو کندل تشکیل می شود. نحوه تشکیل دقیقا عکس الگوی ابر سیاه می باشد یعنی قیمت باز شدن کندل دوم (که یک کندل صعودی است) پایین تر از کمترین قیمت کندل قبلی (که یک کندل نزولی است) می باشد ولی نفوذ خوبی در کندل اول دارد
– به مثال های زیر توجه کنید:
آموزش الگوی نفوذی
الگوهای شمعی دو کندلی
در دو مقالهی قبل (الگوهای شمعی چیست؟(قسمت اول) و (الگوهای شمعی چیست؟(قسمت دوم)) به توضیح در مورد الگوهای تک شمعی پرداختیم. قابل توضیح می باشد که عمدهی الگوهای کندلستیک بر روی ترکیبی از شمع ها بنیان شدهاند. در این مقاله تیم تولید محتوای رشد مستمر دربارهی الگوهای شمعی دو کندلی توضیحاتی را خدمت شما ارائه کرده است.
1. الگوهای تک شمعی در بازار بورس
2. الگوهای دو شمعی در بازار بورس
همانطور که از نام این الگوها مشخص است جهت شناسایی این الگوها نیاز به وجود الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ دو کندل می باشد که با توجه به رابطهی این دو کندل با همدیگر و شرایط روند بازار نامگذاری می شوند. از جملهی این الگوها می توان به الگوهای زیر اشاره کرد:
1- الگوی Engulfing یا فراگیر یا پوشاننده
یکی از الگوهای شمعی دو کندلی، الگوی پوشاننده یا فراگیر می باشد. این الگو یک الگوی معکوس ساز (Reversal) قوی می باشد که در هر دو شکل صعودی و نزولی ظاهر می شود. در این الگو شمع جدید باید کل طول شمع قدیم را در بر بگیرد. که نشاندهندهی قدرت بازار می باشد. گاهی طول کندل پوشاننده به قدری بلند است که ممکن است چند کندل قبل را بپوشاند که در این حالت نیز بیانگر قدرت فوق العاده بازار است. شمع پوشاننده معمولا فاقد سایه (دم) می باشد و اگر داشته باشد باید طول سایه کوتاه باشد.
این الگو به دو حالت زیر تقسیم بندی می شود:
1-1 Bullish Engulfing:
این الگو در انتهای روند نزولی شکل می گیرد و باعث تغییر مسیر بازار و صعودی شدن آن می گردد. در این حالت شمع سفید یا سبز رنگ سرتاسر شمع قبل را می پوشاند و نشان دهندهی فشار خرید در طول زمان بازار می باشد. در شکل زیر نمودار تکنیکال سهم وغدیر را در چارچوب زمانی روزانه ملاحظه می فرمایید که با ظاهر شدن الگوی بولیش پوشاننده باعث تغییر روند از نزولی به صعودی گردیده است.
الگوی بولیش پوشاننده در سهم وغدیر
1-2 Bearish Engulfing:
این الگو در انتهای روند صعودی شکل می گیرد و باعث بازگشت بازار و تشکیل روند نزولی می گردد. در این حالت شمع سبز یا سفید رنگ تماما توسط یک شمع سیاه یا قرمز رنگ احاطه می شود که نشان از حاکم شدن فروشندگان در طول زمان بازار بودهاند و نشان از غلبهی فروشندگان بر خریداران می باشد. در شکل زیر نمودار تکنیکال سهم فخور را در چارچوب زمانی روزانه ملاحظه می فرمایید که با ظاهر شدن الگوی بیریش پوشاننده باعث تغییر روند از صعودی به نزولی گردیده است.
الگوی بیریش پوشاننده در سهم فخور
معیارهای سنجش الگوی پوشاننده:
بازار در یک مسیر صعودی یا نزولی واضح قرار داشته باشد. البته دورهی زمانی آن (کوتاه مدت و بلند مدت) مهم نمی باشد.
دو الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ شمع ساختار این الگو را می سازد و بدنهی شمع پوشاننده باید بدنهی اصلی کندل اول را کاملا احاطه نماید.
رنگ شمع پوشاننده با رنگ شمع اولی باید متفاوت باشد. البته در حالاتی ممکن است این قاعده استثنا گردد که از جملهی آن تغییر شمع اول به حالت دوجی می باشد که در این حالت رنگ شمع اول اهمیت ندارد.
در صورتی که شمع پوشا، سایهی شمع اول را نپوشاند ایرادی ندارد.
پارامترهایی که باعث افزایش اعتبار الگوی پوشاننده می شود:
اگر اولین شمع دارای بدنهی کوچک و در مقابل دومین شمع دارای بدنهی بلند باشد که نشاندهندهی انحلال روند قبل و افزایش انرژی روند جدید می باشد.
اگر این الگو پس از یک روند طولانی مدت ظاهر شود.
اگر حجم معاملات در شمع دوم به شدت افزایش پیدا نماید.
هرچه طول شمع پوشاننده بلندتر باشد بر قدرت آن می افزاید.
2- الگوی ابر سیاه پوشاننده (Dark Cloud Cover)
یکی دیگر از الگوهای شمعی دو کندلی که متعلق به الگوهای معکوس ساز می باشد، الگوی ابر سیاه پوشاننده می باشد. این الگو در سقف یک روند صعودی شکل می گیرد. شمع اول یک شمع با بدنهی بلند سفید رنگ می باشد. معمولا نقطهی بازشدن شمع دوم بالاتر از نقطهی حداکثر (High) شمع اول می باشد. ولی قیمت بسته شدن بازار پایین تر از نقطهی میانی شمع اول می باشد. هر چه میزان نفوذ شمع دوم به داخل بدنهی شمع اول بیشتر باشد اعتبار این الگو افزایش می یابد. حداقل نفوذ 50% را برای این الگو باید در نظر گرفت. اگر میزان نفوذ کم باشد نیاز به تایید گرفتن توسط شمع بعدی می باشیم. هرچه قیمت باز شدن شمع دوم با فاصله (Gap) نسبت به شمع اول صورت گیرد اعتبار این الگو بیشتر می شود.
پارامترهایی که باعث افزایش اعتبار الگوی ابر سیاه پوشاننده می شود:
افزایش نفوذ شمع ابر پوشاننده به داخل بدنهی شمع اول
در طول یک روند صعودی طولانی که شمع اول در پایین ترین نقطه باز و در بالاترین نقطه اش بسته شود و شمع ابر پوشاننده نیز برعکس شمع اول در بالاترین نقطه باز و در پایین ترین نقطه بسته شود.
اگر ابر سیاه پوشاننده در بالای یک سطح مقاومتی باز شود.
اگر حجم معاملات به شدت افزایش یابد.
در شکل زیر نمودار تکنیکال سهم وبصادر را در چارچوب زمانی روزانه ملاحظه می فرمایید که با ظاهر شدن الگوی ابر سیاه پوشاننده باعث تغییر روند از صعودی به نزولی گردیده است.
الگوی ابر سیاه پوشاننده در سهم وبصادر
3- الگوی ابر سفید پوشاننده (نفوذی) (Piercing Pattern)
یکی دیگر از الگوهای شمعی دو کندلی که شبیه الگوی ابر سیاه پوشاننده است، الگوی ابر سفید پوشاننده است. با این تفاوت که در کف ها ظاهر می شود. به عبارت دیگر این الگو در انتهای یک روند نزولی ظاهر می شود و باعث تغییر روند قیمتی می گردد. در نتیجه کندل شمارهی یک نزولی و دومین الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ کندل دارای بدنهی بلند سفید یا سبز رنگ می باشد. بدلیل اینکه قیمت سهم در پایین ترین نقطه باز شده و به مرور افزایش یافته است در نتیجه طول کندل بلند شده است و از میانهی بدنهی کندل قبلی بالاتر می رود. مانند سایر الگوها هر چه میزان نفوذ کندل شمارهی دوم به داخل بدنهی کندل شمارهی یک بیشتر شود بر اعتبار آن افزوده می شود.
روانشناسی این الگو:
بازار در یک مسیر نزولی است و کندل نزولی اول این ادعا را ثابت می کند و در روز دوم هم قیمت با یک گپ باز می شود و فروشندگان همچنان در حال تماشای بازار هستند. سپس بازار برای بسته شدن خیز بر می دارد و قیمت سهم در قیمت های بالاتری بسته می شود. اینجاست که افراد مترصد ورود به بازار، خرید کرده و باعث شروع حرکت صعودی سهم می گردند.
در شکل زیر نمودار تکنیکال سهم وبصادر را در چارچوب زمانی روزانه ملاحظه می فرمایید که با ظاهر شدن الگوی ابر سفید پوشاننده باعث تغییر روند از نزولی به صعودی گردیده است.
الگوی ابر سفید پوشاننده در سهم وبصادر
انشالله در مقالات آتی در مورد ادامهی الگوهای شمعی بحث خواهیم کرد.
در صورتی که تمایل دارید راجع به چگونگی محاسبهی شاخص کل بورس مطالبی را بیاموزید می توانید از لینک زیر استفاده کنید:
امیدوارم مطالب ارائه شده برایتان مفید بوده باشد و مورد توجه تان قرار گرفته باشد.
خوشحال خواهیم شد که نظراتتان را نسبت به مطالب سایت، با ما در میان بگذارید.
الگوی Bump and Run Reversal در بازار فارکس
الگوی Bump and Run Reversal از سری الگوهای بازگشت روند است که در نتیجه یک افزایش قیمت سریع و زیاد در روند صعودی شکل می گیرد.
این الگو در بین 8 الگوی برتر کلاسیک تحلیل تکنیکال قرار دارد زیرا طبق تحقیقات توانسته است در 68٪ مواقع هدف قیمت را لمس کند.
آشنایی با الگوی Bump and Run Reversal
الگوی Bump and Run Reversal همانطور که از نام آن پیداست از سری الگوهای بازگشت روند است.
این الگو در سال 1997 توسط توماس بولکوفسکی ابداع شده است.در ابتدا نام این الگو Bump and Run Formation بوده است که به اختصار BARF گفته می شده اما استاد بولکوفسکی معتقد بود وال استریت آماده این نام مخفف نیست به همین علت نام این الگو را به Bump and Run Reversal تغییر داد.امروزه از نام مخفف الگوی BARR نیست استفاده می شود.
قابل توجه است که در اکثر آموزش های تحلیل تکنیکال مخصوصا در فارکس حتی کتاب خود آقای بولکوفسکی از نام مختصر این الگو یعنی الگوی BARR استفاده شده است.
شکل ظاهری این الگو مشابه تصویر زیر است.
نمودار بالا سه بخش را با رنگ های متفاوت در این الگو نشان میدهد.
استاد بولکوفسکی سه فاز برای شناسایی الگوی BARR تعریف کرده است که به ترتیب:
است.ما این سه فاز را به ترتیب توضیح خواهیم داد و حجم معاملات و اعتبار هر فاز را بررسی خواهیم کرد.الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟
فاز Laed-in در الگوی BARR
اولین فاز از الگوی Bump and Run Reversal فاز Lead-in است.Lead-in در لغت به معنای منجر شدن است وقتی با عملکرد این فاز آشنا شوید پی میبرید نام درستی برای فاز اول انتخاب شده است.
این فاز یک ماه شاید هم بیشتر زمان ببرد تا تشکیل شود و پایه اساس آن خط روند است.در این فاز قیمت در یک حالت نرمال افزایش پیدا می کند و شیب خط روند صعودی براساس این افزایش قیمت شکل میگیرد.
خط روند در فاز باید شیب دار باشد اما شیب آن نباید زیادی کند تا تند باشد زیرا شیب کند زمانی زیادی برای شکست روند نیاز دارد و اگر شیب تند باشد فاز Bump که پس از این فاز است نمتواند شیب معناداری داشته باشد.
استاد بولکوفسکی توصیه می کند شیب خط روند بین 30درجه تا 45 درجه باشد(در نمودار روزانه)چون شیب خط بستگی به تایم فریم و نوع نمودار قیمتی(لگاریتمی یا حسابی) دارد بهتر است یک شیب متوسط را بصری در نظر بگیرید.
این فاز پایه ایجاد الگوی BARR است و بولکوفسکی معیار دیگری را برای این فاز از جمله اعتبار یا حجم معاملات تعریف نکرده است.
فاز Bump در الگوی BARR
فاز Bump در الگوی Bump and Ran فاز دوم است.این فاز باید با افزایش قیمت تند و تیزی همرا باشد به صورتی که شیب خط روند صعودی 50٪ بیشتر از فاز اول شود.
اعتبار فاز Bump:
تند شدن شیب تا حدود 50در صد بیشتر از فاز اول نشان می دهد بولکوفسکی به دنبال یک افزایش قیمت سوداگرانه در این فاز بوده است به همین دلیل تعیین اعتبار این فاز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بولکوفسکی روشی را به نام تکنیک مستبدانه (arbitrary) برای تشخیص میزان اعتبار فاز Bump در الگوی BARR ابداع کرده است.
طبق این تکنیک فاصله بین بالاترین قله در فاز Bump تا خط روند فاز Lead-in باید حداقل دو برابر فاصله بین بالاترین قله در فاز Lead-in تا خط روند در همین باز باشد.
برای اندازه گیری این فاصله میتوان یک خط عمودی از قله ها تا خط روند رسم کرد.تصویر زیر این تکنیک را نشان میدهد.
Bump Rollover:
پس از پایان گمانه زنی ها در انتها بالاترین سقف قیمت در فاز Bump شکل میگیرد و قیمت ها شروع به کاهش می کنند.گاهی به جای شکل گیری یک قله شاهد شکل گیری یک الگوی سقف دوقلو هستیم.
کاهش قیمت تا خط روند در فاز Lead-in ادامه پیدا میکند تا جایی که سمت راست خط روند Bump نیز کامل شود.
حجم معاملات در الگوی Bump and Ran:
این الگو نیز مانند دیگر الگوهای بازگشتی که به آموزش آن پرداخت حجم معاملات تایید تشکیل کامل الگو است.
در الگوی Bump and Ran در فاز اول حجم معاملات متوسط یا حتی پایین است اما نشانه الگوی تایید شده افزایش حجم معاملات در فاز دوم الگو است.
فاز Run در الگوی BARR
فاز Run در الگوی Bump and Run Reversal زمانی شروع می شود که حجم بالای معاملات فروش منجر به شکست خط روند شود.
ممکن است خط روند در یک حرکت روند نزولی شکسته نشود چند بار برخورد با خط روند و بازگشت صورت گیرد اما زمانی که خط روند شکسته شود این روند نزولی ادامه دار خواهد بود.
تبدیل سطح حمایت به مقاومت:
خط روند در این الگو حکم سطح حمایت را دارد با شکست خط روند این خط تبدیل به سطح مقاومت می شود.اگر روند قیمت در مسیر به سطح مقاومت پولبک (اصلاح قیمت)داشته باشد و نتواند در آن نفوذ کند خط روند بعنوان سطح مقاومت تایید می شود.
تحلیل الگوی Bump and Run
تصویر زیر نموداری را نشان میدهد یک الگوی Bump and Ran در تایم فریم روزانه طی یک دوره یک ساله شکل گرفته است.
برای تحلیل بهتر این الگوی بازگشتی هر فاز را جداگانه بررسی میکنیم تا نگاه دقیق تری به یک الگوی تایید شده داشته باشیم.
فاز اول:در فاز اول الگوی BARR با همان فاز Lead-in خط روند ملایمی با شیب 34درجه شکل گرفته است که مورد تایید بولکوفسکی برای فاز اول است.
فاز دوم:در ادامه روند صعودی فاز اول حجم معاملات افزایش پیدا کرده است و شیب خط روند 51درجه است که دقیقا به اندازه 50درصد شیب خط روند در فاز اول تغییر کرده است.
اعتبار فاز Bump:فاصله از بالاترین قیمت در فاز اول تا خط روند فاز اول(Lead-in) 13 است و فاصله از بالاترین قیمت در فاز Bump تا خط روند فاز اول 38 است.این فاصله سه برابر شده است و دوبرابر افزایش حجم معاملات در فاز دوم از نظر بولکوفسکی مورد تایید است.
شکست خط روند:پس از رسیدن قیمت به 113 که بالاترین قیمت در فاز دوم است روند قیمت با کاهش شدید و افزایش شدید حجم معاملات فروش مواجه شد که موجب شکست خط روند شده است.
تبدیل خط روند به سطح مقاومت:حجم بالای معاملات فروش و افزایش یکباره عرضه باعث شده است که روند به سرعت نزولی شود و هیچ بازگشتی به سطح خط روند رخ ندهد اما با شکست کامل خط روند این سطح حمایت مورب تبدیل به سطح مقاومت شده است.
نکات مهم الگوی بازگشت روند Bumb And Run
الگوی BARR که تفسیر شد الگوی صعودی است اما عکس آن در روند نزولی نیز صادق است که در ادامه روند نزولی ظاهر می شود و روند بازار را به صعودی تغییر می دهد.
این الگو را میتوان در نمودارهای روزانه،هفتگی و ماهانه مشاهده کرد و روند قیمت را در میان مدت و بلند مدت تغییر می دهد.
شتاب قیمت در فاز دوم Bump خیلی زیاد است و احتمال دارد روند نزولی پس از آن نیز خیلی سریع و پر شتاب باشد.
ورود به معامله با الگوی BARR: ورود به معامله با این الگو باید پس از شکست خط روند و تکمیل شدن الگو صورت گیرد.بهتر است کمی صبر کنید تا خط روند بعنوان سطح مقاومت تایید شود سپس وارد معامله شوید.
حد سود و حد ضرر:اگر با این الگو وارد معامله شدید برای تعیین حد سو باید فاصله سقف قیمت در فاز Bump را تا خط روند محاسبه کنید.این میزان پس از خط روند اولین هدف قیمت یا حد سود شماست.
به طور مثال اگر سقف قیمت در فاز دوم الگوی BARR معادل 50پیپ باشد 50پیپ پایین تر از خط روند اولین هدف قیمت و حد سود است.
برای حد ضرر نیز میتوانید قیمت کمی بالاتر از سقف قیمت در فاز دوم را تعیین کنید.
این الگو را میتوان در نمودارهای خطی،میله ای و شمع های ژاپنی مشاهده کرد اما بهترین حالت مشاهده الگو در نمودار شمع های ژاپنی است.
الگوی BARR در تایم فریم های روزانه،هفتگی و ماهانه قبل مشاهده است اما چون تایم فریم روزانه داده های بیشتری را با جزئیات نشان میدهد برای این الگو بهتر است.
اگر منظور از تایید الگو تایید فاز دوم باشد که باید از تکنیک مستبدانه یا همان arbitrary بولکوفسکی استفاده کرد.
اما تایید کلی الگو همانند دیگرالگوهای بازگشتی با شکست سطح حمایت در تبدیل به روند نزولی و شکست سطح مقاومت در تبدیل به روند صعودی صورت می گیرد.
همانطور که این الگو در روند صعودی جهت تغییر روند به نزول تشکیل می شود میتوان این الگو را در روند نزولی جهت تغییر روند به صعود نیز مشاهده کرد قوانین در هر دو الگو یکسان است.
انواع الگوهای بازگشتی صعودی در تحلیل تکنیکال
الگوهای بازگشتی دارای دو نوع صعودی و نزولی می باشند؛ الگوهای بازگشتی صعودی از یک، دو یا سه کندل در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شوند و علامتی برای تغییر جهت روند از نزولی به صعودی می باشند. در ادامه به ترتیب الگوهای تکی و ترکیبی صعودی را شرح می دهیم.
1-الگوی همر (Hammer)
الگوی همر (چکش) از جمله الگوهای تک شمعی است که در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود و دارای خصوصیات زیر می باشد:
- یک بدنه کوچک که در انتها یا نزدیکی بالاترین قسمت دامنه شمع شکل می گیرد.
- رنگ بدنه زیاد اهمیت ندارد؛ یعنی می تواند سفید توخالی یا مشکی توپر باشد لیکن اگر صعودی (سفید) باشد دارای قدرت بازگشت الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ بیشتری می باشد.
- سایه پایینی بلند که طول آن حداقل دو یا چند برابر بدنه شمع می باشد.
- سایه بالایی نداشته باشد و یا در صورت دارا بودن بایستی بسیار کوچک باشد.
- قیمت پایانی بایستی در محدوده بالاترین قیمت دامنه شمع قرار داشته باشد.
الگوی همر از الگوهای تک شمعی
همر می تواند سایه بالایی کوتاه داشته باشد یا اینکه فاقد آن باشد
سایه پایینی بلند نشانگر این است که قیمت در ابتدای بازار توسط فروشندگان به شدت ریزش کرده است ليكن در ادامه خریداران ابتکار عمل را از دست فروشندگان گرفتند و با غلبه بر آنها موجب بازگشت موثر قیمت به سمت بالا شده اند به نحوی که در انتهای بازار در نزدیکی بالاترین قیمت خود بسته شده است. به این صورت شمعی با یک بدنه کوچک، سایه پایینی بلند و سایه بالایی بسیار کوچک و یا حتی بدون آن به نام همر تشکیل می شود تا بازار را به سمت بالا صعود دهد. قابل ذکر است نوع متقارن این الگو در روند صعودی ستاره ثاقب یا شوتینگ استار نام دارد که در ادامه آن را نیز شرح می دهیم.
تشکیل الگوی شمعی بازگشتی همر
نحوه شکل گیری همر در انتهای روند نزولی و بازگشت آن
2-الگوی نافذ (Piercing Pattern)
الگوی شمعی نافذ از جمله الگوهای بازگشتی قدرتمند است که از ترکیب دو شمع متضاد سیاه و سفید در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود و دارای خصوصیات زیر می باشد:
- اولین شمع همانند روند قبلی دارای یک بدنه نزولی (سیاه) قدرتمند است که معمولا یک شمع سیاه بلند یا متوسط بوده و باعث اطمینان معامله گران به روند نزولی می گردد.
- شمع دوم دارای بدنه مخالف با شمع قبلی و صعودی (سفید) است؛ بدین صورت که نقطه آغازین آن با یک شکاف در زیر قیمت حداقل (حالت ایده آل) یا قیمت پایانی شمع قبلی شکل می گیرد و قیمت تا محدوده بیش از ۵۰ درصدی بدنه شمع قبلی نفوذ کرده و در نهایت نیز در همان ناحیه بسته می شود. به عبارت دیگر نقطه پایانی شمع دوم حداقل در نیمه بدنه و یا نزدیکی نقطه آغازین شمع قبلی قرار دارد.
تشکیل الگوی نافذ
نقطه آغازین شمع دوم می تواند در زیر قیمت حداقل یا پایانی شمع قبلی قرار بگیرد ليكن در حالت اول وضعیت بسیار مناسب تر است.
شکل گیری چنین الگویی از نظر روانی تغییر مهمی در تفکر نزولی بودن روند است. اگر شمع دوم کاملا بدنه شمع قبلی را بپوشاند دیگر یک الگوی نافذ محسوب نمی شود بلکه جزو الگوهای پوشاننده است که در ادامه به آنها نیز می پردازیم لیکن اگر نقطه پایانی کندل دوم حداقل به نیمه بدنه شمع قبلی نرسد بایستی به انتظار دیگر علائم تأیید کننده باشیم تا پس از تأیید با معامله خرید وارد بازار شویم. در تأیید بازگشت چنین الگویی بایستی بازار در بالای شمع دوم معامله شود و در نهایت نیز بالای آن بسته شود. این الگو دارای نوع متقارنی در روند صعودی به نام الگوی ابر سیاه می باشد که در ادامه آن را نیز شرح می دهیم.
نحوه شکل گیری الگوی نافذ در انتهای روند نزولی و بازگشت آن که با همگرایی همراه بوده است
نحوه شکل گیری الگوی نافذ در انتهای روند نزولی و بازگشت آن
3-الگوی پوشاننده صعودی
این الگو (پوشاننده صعودی) از جمله الگوهای بازگشتی قدرتمند است که همانند الگوی نافذ از ترکیب دو شمع با رنگ های متضاد (سیاه و سفید) در انتهای روند نزولی تشکیل می شود و دارای خصوصیات زیر می باشد:
- اولین شمع همانند روند قبلی خود دارای یک بدنه نزولی (سیاه) قدرتمند است که معمولا یک شمع سیاه بلند یا متوسط بوده و باعث اطمینان معامله گران به روند نزولی می گردد.
- شمع دوم دارای بدنه مخالف با شمع قبلی و صعودی (سفید) است.
- بدنه شمع دوم بایستی کاملا بدنه شمع قبلی را در بر گیرد (بپوشاند)؛ بدین صورت که نقطه آغازین آن با یک شکاف در زیر قیمت حداقل (حالت ایده آل) با قیمت پایانی شمع قبلی شکل گیرد و قیمت تا کل محدوده بدنه شمع قبلی نفوذ کرده و در نهایت نیز در همان ناحیه با بالاتر بسته شود.
با شکل گیری چنین الگویی به احتمال بسیار زیادی روند نزولی پایان یافته و به زودی حرکت بازگشتی (صعودی) آغاز خواهد شد. البته قابل ذکر است در این الگو احتیاجی نیست که بدنه شمع دوم کل دامنه شمع قبلی (از نقطه پایین به بالا) را در بر گیرد بلکه فقط پوشاندن بدنه کندل قبلی کافی است. البته شما در نمودارهای بازار تنوع زیادی را در این الگو مشاهده می نمایید; برای مثال الگویی که در آن نقطه پایانی کندل اول دقیقا در نقطه آغازین کندل دوم با در نزدیکی آن قرار دارد یا اینکه نقطه آغازین کندل اول دقيقا در نقطه پایانی کندل دوم با در نزدیکی آن قرار دارد. در هر دو حالت، اگر قیمتها در یک انتها مطابق هم باشند نه در هر دو انتها، الگو مورد تأیید می باشد؛ ضمن اینکه بدنه کندل دوم بایستی نسبت به کندل اول تا حد قابل توجهی بلندتر باشد. در این میان اگر قیمتها در دو انتها با هم تطابق داشته باشند و اندازه بدنه ها نیز یک اندازه باشد، این الگوی دیگر پوشاننده محسوب نمی شود.
تشکیل الگوی پوشاننده صعودی
در این الگو اگر اتفاقات زیر به وقوع پیوندد بازگشت با اطمینان و قدرت بیشتری رخ خواهد داد:
- کندل پوشاننده پس از یک روند طولانی مدت تشکیل گردد.
- بدنه شمع اولی بسیار کوچک باشد مانند یک الگوی فرفره یا دوجی و توسط یک بدنه بلند پوشانده شود.
- کندل پوشاننده (شمع دومی) دارای یک بدنه طویل باشد و سایه های بالایی و پایینی نداشته باشد البته سایه های کوچک نیز ایرادی ندارد.
- کندل پوشاننده کل دامنه شمع اول را بپوشاند یعنی از پایین تا بالای آن را فرا گیرد.
- کندل پوشاننده نه تنها شمع قبلی بلکه چند شمع قبلی خود را بپوشاند.
- تشکیل شمع پوشاننده با الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ افزایش قابل توجه حجم همراه باشد.
این الگو بسیار مشابه الگوی نافذ است لیکن بر خلاف نافذ که تا حدود نیمه بدنه شمع قبلی نفوذ می کرد در این الگو کل بدنه شمع قبلی پوشانده می شود. بر این اساس الگوی پوشاننده بسیار قدرتمندتر از الگوی نافذ عمل می کند. قابل ذکر است که این الگو نوع متقارنی نیز در روند نزولی به نام الگوی پوشاننده نزولی دارد.
نحوه شکل گیری الگو پوشاننده صعودی در انتهای روند نزولی و بازگشت بازار
منبع: کتاب مرجع کامل تحلیل تکنیکال در بازارهای سرمایه نوشته دکتر علی محمدی
انواع قالبهای برش و فرآیندهای برشکاری
قالبهای برش یکی از انواع پرکاربرد قالبهای پرس هستند که برای ایجاد حفره ها، سوراخ ها، لبه ها، شیارها و … روی قطعه کار مورد استفاده قرار میگیرند و شامل مکانیزمهای بسیار متفاوتی میشوند.
عدم آشنایی طراح (و حتی مشتریان) با دسته بندی این قالبها منجر به صرف هزینه و زمان اضافی برای آزمون و خطای طرح های مختلف میشود؛ همچنین تنوع فرآیندهای برش (و به تبع آن قالبهای برش) و ترجمه ی سلیقه ای و گاها اشتباه عناوین آنها، ابهاماتی را بوجود میاورد که قصد داریم در این مقاله برطرف نماییم.
لازم به ذکر است که سایر قالبهای پرس (کشش و شکل دهی، فشاری و …) در سایر مقالات ویکی تولید توضیح داده شده و در این مقاله صرفا قالبهای برش مورد بررسی قرار میگیرند، همچنین منبع اصلی این محتوا، ویرایش دوم کتاب The Handbook of Die Design از Ivana Suchy است که لینک دانلود آن در ادامه قرار گرفته است:
چگونه برش انجام میشود؟
بصورت کلی تمامی انواع برش در دو گروه جای میگیرند: برش گوه ای و برش قیچی.
در برش گوه ای یک سنبه ی V شکل، شبیه گوه، روی سطح قطعه کار ضریه وارد کرده و بافت سطحی آن را از هم میگشاید، مشابه شیوه ای که نیزه یا ساطور سطح اجسام را پاره کرده یا میبرند. (در بعضی قالبهای برش همچون Lancing یا Slitting از همین شیوه استفاده میشود)
در برش قیچی، دقیقا مشابه عملکرد قیچی، دو لبه ی یرنده در دو طرف قطعه کار قرار گرفته و با فشرده شدن آنها به روی یکدیگر برشکاری انجام خواهد شد. (در بسیاری از قالبهای برشکاری همچون Trimming الگوی نفوذ (Piercing) چیست؟ یا Blanking، سنبه و ماتریس همان لبه های قیچی هستند)
در توضیح برش قیچی از تئوری برش استفاده میشود که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت، اما پیش از آن لازم است با مقهوم لقی آشنا شویم.
لقی میان سنبه و ماتریس یا Clearance
میان لبه های برشی سنبه و ماتریس فاصله کوچکی وجود دارد که به آن لقی میگویند.
چرا لقی میان سنبه و ماتریس مهم است ؟
در صورتی که ضخامت میان سنبه و ماتریس برابر با صخامت قطعه کار باشد، فشار بسیار زیادی بر قالب وارد خواهد شد که منجر به آسیب جدی یا شکستن قطعات آن میشود، همچنین ورق به همراه سنبه کشیده شده و پاره میشود (عملیات برش شکست خواهد خورد) لذا فاصله ی میان سنبه و ماتریس کمی بیشتر از ضخامت ورق در نظر گرفته میشود.
در خصوص هر یک از حالا زیاد یا کم بودن لقی در مقالات دیگر بصورت تخصصی صحبت شده و از بررسی مجدد آنها در این راهنما خودداری میشود.
در قالبهای برش لقی مناسب میان سنبه و ماتریس چگونه محاسبه می شود ؟
بصورت کلی بسیاری از طراحان قالب ۵% ضخامت ورق را برای لقی در نظر میگیرند. اما برای محاسبات دقیق تر میتوانید بسادگی از جدول زیر استفاده نمایید.
نحوه اعمال لقی میان سنبه و ماتریس چگونه است ؟
زمانیکه بخواهیم میان سنبه و ماتریس لقی ایجاد کنیم ابعاد یکی از آنها دقیقا منطبق بر خطوط برش نهایی و ابعاد دیگری با کمی اختلاف در نظر گرفته میشود.
اگر در برشکاری قطعه ای که از ورق اصلی جدا میشود قطعه کار نهایی باشد، ابعاد ماتریس منطبق بر خطوط برش و سنبه کوچکتر در نظر گرفته میشود و در غیر اینصورت سنبه منطبق بر خطوط برش و ماتریس بزرگتر طراخی خواهد شد.
تئوری برش چیست؟ (به زبان ساده)
با فشار سنبه ی برش روی قطعه کار، لبه ی یرشی در داخل آن نفوذ میکند و افزایش تنشهای کششی و فشاری با تغییرات شکل لبه ی برش همراه خواهد بود که نهایتا منجر به شکافته شدن سطح قطعه کار میشود. مراحل متفاوتی در فرآیند بریده شدن قطعات وجود دارد که با کمک تئوری برش توضیح داده میشوند.
در تصویر بالا لقی میان سنبه و ماتریس کاملا مشخص است و مقدار آن در موفقیت فرآیند برش تاثیر زیادی دارد.(لقی فاصله ی افقی میان سنبه و ماتریس است)
در گام دوم با فشار سنبه، لبه های برشی آن در بافت قطعه کار نفوذ کرده و منجر به کشیدگی ذرات آن در ناحیه تماس میشود، مطابق تصویر در بخش مرکزی تنش فشاری بوجود میاید.
در گام سوم با افزایش فشار سنبه، کشیدگی افزایش یافته و از ناحیه الاستیک (تغییر شکل بازگشت پذیر) عبور کرده و از هر دو سمت سنبه و ماتریس ترک هایی بوجود میایند. (شکستگی سطوح ورق)
در گام چهارم با رشد ترک ها و رسیدن آنها به یکدیگر جدایش اتفاق اقتاده و برش انجام میشود.
شکل لبه ی برشی به نحوه ی تلاقی خطوط ترک به بکدیگر بستگی دارد که معمولا صاف نیست.
انواع فرآیندهای برش و قالبهای برشکاری
همانطور که گفتیم فرآیندهای مختلفی برای برشکاری وجود دارد که بر اساس آنها قالب های برش شکل گرفته اند، در ادامه تمامی قالبهای برشکاری مورد بررسی قرار گرفته اند.
فرآیند Blanking یا بلنک زنی یا پولک زنی (قالب پلنک زنی)
واژه ی Blank به معنای “جای خالی” و اصطلاح Blanking به معنای ایجاد جای خالی است، با این حال در منابع فارسی برای این فرآیند از اصطلاح بلنک زنی یا بلنکینگ استفاده میشود.
در این فرآیند با کمک سنبه و ماتریس بخشی از نواحی بیرونی قطعه کار بریده میشود، در تصویر زیر فرآیند Blanking نمایش داده شده است. (پس از عملیات، بخش خاکستری رنگ باقی میماند)
نحوه ی برش در بلنک زنی در تصویر زیر نمایش داده شده است.
در ادامه اجزای یک قالب بلنک زنی مشاهده میشود:
فرآیند پانچ یا سوراخکاری با دور ریز یا Punching (قالب پانچ)
در فرآیند پانچ بخشی از ناحیه ی میانی قطعه کار در امتداد یک منحنی بسته برش خورده و دور ریخته میشود؛ همچنین مکانیزم قالب و نوع عملکرد آن دقیقا مشابه بلنک زنی است و این دو فرآیند تنها از نظر تعاریف با یکدیگر اختلاف دارند بدینصورت که در بلنک زنی نواحی خارجی و در سوراخکاری نواحی داخلی بعنوان دور ریز در نظر گرفته میشوند.
تصویر زیر بخوبی تفاوت این دو فرآیند را نشان میدهد:
گاها تصورمیشود که سوراخها به شکل دایره ای هستند، اما محدودیتی در شکل هندسی آنها وجود ندارد و میتوانند به شکل مستطیلی، بیضوی و … باشند.
نکته ی حائز اهمیت در قالبهای سوراخکاری آن است که عملکرد آنها کاملا مشابه قالبهای بلنک زنی است و تنها بواسطه ی بخش دور ریز و مطلوب قطعه کار تعاریف متفاوتی دارند. (طراحی کاملا یکسان)
فرآیند بلنک زنی دقیق یا Fine Blanking (قالب بلنک زنی دقیق)
با توجه به تصویر زیر، نحوه ی توزیع نیرو و مکانیزم برش سبب میشود لبه های برشی قطعات صافی اندکی داشته باشند، لذا برای بهبود وضعیت برش از ناحیه ی زیرین نیز نیرویی اعمال میشود که در تصویر زیر نمایش داده شده است:
در بلنک زنی دقیق نسبت به بلنک زنی معمولی از لقی کمتری میان سنبه و ماتریس استفاده میشود. (مقدار آن معمولا ۰٫۵ درصد ضخامت قطعه کار است)
همچنین از این روش برای قطعاتی استفاده میشود که ضخامت آنها کمتر از ۳٫۲ میلیمتر باشد. (البته در شرایط خاص تا ضخامت ۴٫۷۵ میلیمتر نیز استفاده از بلنک زنی دقیق امکان پذیر خواهد بود)
در تصویر تفاوت بلنک زنی معمولی و دقیق نمایش داده شده است.
همانطور که در تصاویر مشخص است از یک حلقه ی فشاری یا Grip استفاده میشود که مقطع آن بصورت V شکل است و ورق را کاملا مقید میکند:
مقدار h1 برای مواد سخت معادل ۰٫۱۶۷ برابر ضخامت قطعه کار (۰٫۱۶۷t) و برای مواد نرم ۰٫۳۳۳t میباشد، همچنین مقدار A معادل ۰٫۶ تا ۱٫۲ برابر ارتفاع h1 است.
فرآیند پیرایش یا برشکاری نواحی زائد یا Trimming (قالب Trim کاری)
از نظر شیوه ی اجرا (مکانیزم) مشابه فرآیند Blanking است با این تفاوت که برای سایز کردن نوار تغذیه یا قطعه کار نهایی مورد استفاده قرار میگیرد، مثلا با فرض اینکه قطعه کار نهایی ابعاد ۱۰ در ۱۰ سانتی متر باشد، ورق ۱۲ در ۱۲ بعد از برشکاری اولیه توسط فرآیند Trimming به ابعاد نهایی خود میرسد.
فرآیند Trimming معمولا پس از شکل دهی ورق انجام شده و در ایستگاه های پایانی در نظر گرفته میشود.
در زیر فرآیندهای Trimming و Blanking نشان داده شده است:
فرآیند پرداخت یا Shaving (قالب پرداختکاری)
نوعی عملیات برشکاری محسوب میشود که برای سایز کردن بسیار دقیق قطعات و تمیز کردن لبه های آن از برجستگی یا شکلهای نامطلوب احتمالی مورد استفاده قرار میگیرد، بعبارتی همواره عملیات ثانویه یا نهایی محسوب میشود و معمولا برای اینکار در ماتریس حفره ای مساوی با کانتور خارجی قطعه ی مطلوب ساخته میشود (با دقت بالا) که لبه های برشی آن قطعه کار را سایز خواهد کرد.
نکته: این فرآیند دقیقا همان Trimming با دقت بالاتر است که برای حذف لبه های نامطوب ایجاد شده در مراحل قبلی شکلدهی یا برشکاری مورد استفاده قرار میگیرد.
مقدار Shaving یا پرداخت مجاز برای قطعات فولادی و برنج بصورت زیر است، در نظر داشته باشید مقادیر برای دو مرتبه پرداخت کاری در نظر گرفته شده است.
و این مقادیر برای آلومینیوم مطابق زیر است:
فرآیند برش لبه ای یا Notching (قالب لبه زنی)
این قالبها با بکارگیری سنبه و ماتریس مناسب برای برشکاری لبه های قطعه کار مورد استفاده قرار میگیرند. (عملیات شبیه بلنک زنی یا پانچ است، با این تفاوت که بخشی از برش بر روی لبه های قطعه کار اعمال میشود)
تصویر زیر فرآیند لبه زنی برای ورق را نمایش میدهد.
فرآیند سوراخکاری بدون دورریز یا Piercing (قالب Piercing)
در قالبهای Piercing سوراخکاری بدون دور ریز انجام میشود، بعبارتی شکل سنبه بگونه ای طراحی شده که بدون نیاز به جدا شدن دور ریز، سوراخکاری انجام خواهد شد. (البته ممکن است مقدار بسیار کمی از ماده جدا شود)
نکته: گاها در منابع فرآیندهای Punching و Piercing یکسان در نظر گرفته شده و تعریف ارائه شده در این قسمت برای فرآیند Plunging عنوان میشود؛ با این حال در این راهنما با بررسی منابع معتبر این نوع طبقه بندی ترجیح داده شده است.
فرآیند مشبک زنی یا Perforating (قالب مشبک زنی)
از این قالبها برای ایجاد تعداد زیادی سوراخ در فاصله ی نزدیک به یکدیگر استفاده میشود.
با توجه به فاصله ی کم سوراخها، در صورت استفاده از سنبه ی های مجزا، بدنه ی آنها قدرت لازم را نداشته و احتمال شکستن یا تغییر فرمشان افزایش خواهد یافت، لذا مرسوم است در شکل سنبه ها و نحوه ی اتصال آنها تغییراتی در نظر گرفته شود. (هرچند ممکن است بنا به نظر طراح، مکانیزم مشبک زنی هیچگونه تفاوتی با فرآیندهای Punching یا Piercing نداشته باشد)
در تصویر زیر چنذ فرآیند برشکاری مرور شده است:
فرآیند اکسترود کردن سوراخ یا Hole Extruding (قالب برش اکسترودر)
در این فرآیند سنبه وارد یک سوراخ از پیش ساخته شده و با خم کردن لبه های آن قطرش را افزایش میدهد.
ممکن است سوراخ اولیه نیزتوسط همان سنبه ی Hole Extruding ایجاد و با ادامه ی حرکت آن، فرآیند اکسترود شدن انجام شود. (هر دو فرآیند در یک قالب و با یک سنبه)
فرآیند سنبه زنی یا Plunging (قالب سنبه زنی)
این فرآیند کاملا مشابه اکسترود کردن است با این تقاوت که سوراخ اولیه وجود ندارد و به همین علت مطابق تصویر لبه های تیزتری بوجود خواهد آمد.
فرآیند قطع کردن یا Cut-off Dies (قالب برش قطع کن)
پس از هر بار انجام شدن فرآیند قطع کردن یک قطعه از نوار یا ماده خام اولیه جدا میشود.
تصویر زیر یک قالب Cut-off را نمایش میدهد.
فرآیند قطعه قطعه کردن یا Parting (قالبهای برش Parting)
سنبه و ماتریس از دو لبه ی برنده تشکیل میشوند که در هر کورس یک بخش از نوار خام را جدا کرده و قطعه ی جدیدی را بوجود میاورند.
این فرآیند نوعی Cut-off محسوب میشود با این تفاوت که دور ریز بیشتری دارد. (گاها در منابع Parting را نوعی Cut-off قلمداد میکنند)
فرآیند شیار زنی یا Lancing (قالب برش شیار زنی)
اگر برش در امتداد یک منحنی باز انجام شود اصطلاحا شیار زنی انجام شده است، بدیهی است که در این فرآیند دور ریز وجود نخواهد داشت.
شیارزنی در حقیقت نوعی خمکاری (Bending) است که توام با فرآیند برش انجام میشود.
دیدگاه شما