دنباله فیبوناچی و نسبت طلایی
اطلاعیه
قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.
کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس واگرایی زمانی معمولی و . که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.
همچنین لازم به ذکر است مسئولیت واگرایی زمانی معمولی ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.
دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.
منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.
لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.
منظور از ناحیه پتانسیل بازگشتی چیست؟
ممکن است در نمودار قیمت سهم به دنبال یافتن ناحیههایی باشید که نشاندهنده تغییر روند قیمت سهم هستند. به این نواحی اصطلاحا به این نواحی اصطلاحا ناحیه پتانسیل بازگشتی گفته میشود. با شناسایی نواحی پتانسیل بازگشتی در نمودار قیمتی میتوانید خرید پرسود و فروش به موقعی را تجربه کنید و معاملات موفقیتآمیزی را انجام دهید.
ناحیه پتانسیل بازگشتی (Potential Reversal Zone)
منظور از PRZ یا نقاط (ناحیه) پتانسیل بازگشتی، بخشی از نمودار قیمتی است که قیمت در آن نقاط احتمال بازگشت و تغییر روند را دارند. به این صورت که در این نقاط ویژگیهایی از کندلها، اندیکاتورها، تشکیل الگوها و بهصورت کلی نشانههایی از بازگشت قیمت ظاهر میشوند. شناسایی این نقاط راههای مختلفی دارد، مانند سطوح فیبوناچی، امواج الیوت، پرایس اکشن، تحلیل کلاسیک و… که به انتخاب تحلیلگر وابسته است. محدوده احتمالی PRZ، انتهای هر موج اصلی در نمودار قیمتی است.
راهحل تحلیل کلاسیک برای پیدا کردن PRZ
یکی از سادهترین و پرکاربردترین راههای پیدا کردن نقاط پتانسیل بازگشتی یا PRZ، ترسیم خط روند و سطوح حمایت و مقاومت در نمودار قیمت است. نقطه برخورد خط روند صعودی با سطح مقاومت و نقطه برخورد خط روند نزولی با سطح حمایت، نقاط پتانسیل بازگشتی هستند و در این نقاط پیشبینی میشود که تغییر روند را مشاهده کنیم.
به مثال زیر توجه کنید. همانطور که مشاهده میکنید، خطوط روند و سطوح حمایت و مقاومت ترسیم شدهاند. نواحی دایرهای شکل، به عنوان نقاط پتانسیل بازگشتی عمل کرده و تغییر روند در این نقاط ایجاد شدهاست.
شناسایی نقاط پتانسیل بازگشتی با استفاده از فیبوناچی
در این تعریف، ناحیه پتانسیل بازگشتی یا PRZ، محلی در نمودار قیمتی است که در آن چند سطح فیبوناچی در آن محدوده همگرا میشوند یا به عبارت دیگر در آن محدوده جمع میشوند. ممکن است در یک ناحیه، سه، چهار یا حتی پنج سطح فیبوناچی جمع شوند. هر چه تعداد سطوح بیشتر باشد، احتمال بازگشت قیمت بیشتر میشود.
زمانی که از طریق سطوح فیبوناچی تشخیص دادهاید که قیمت در حال نزدیک شدن به ناحیه پتانسیل بازگشتی است، باید به پرایس اکشن نیز توجه کنید. به این صورت که اگر ناحیه پتانسیل بازگشتی معتبر باشد، انتظار بازگشت سریع قیمت را در این ناحیه داریم و قیمت نیز به سرعت از ناحیه مذکور خارج میگردد، اما در صورتی که ناحیه بازگشتی بهدست آمده از اعتبار کافی برخوردار نباشد، پرایس اکشن به ما این سیگنال را میدهد که باید از این ناحیه و پیشبینی انجامشده، صرف نظر کنیم. شکل کندلها در ناحیه پیشبینی شده PRZ با استفاده از سطوح فیبوناچی به واگرایی زمانی معمولی واگرایی زمانی معمولی تصمیمگیری صحیحتر کمک میکند. به عنوان مثال اگر در ناحیه پیشبینی شده پتانسیل بازگشتی، کندل نزولی قرمز رنگ با بدنه بزرگی ثبت شود، احتمال بازگشت قیمت منتفی است و پیشبینی میشود که قیمت کاهش یابد.
سه ابزار اصلی فیبوناچی برای پیدا کردن PRZ عبارتند از: فیبوناچی اصلاحی (بازگشتی)، فیبوناچی افزایشی (اکستنشن) و فیبوناچی گسترشی (پروجکشن).
نکات تکمیلی
- برای اطمینان از صحت تحلیل، میتوانید سهام مورد نظر را از لحاظ بنیادی نیز بررسی کنید. تحلیل بنیادی بهترین تاییدیه برای تحلیلهای تکنیکال است. به عنوان مثال اگر از طریق PRZ به این نتیجه رسیدید که قیمت در نقطه پتانسیل بازگشت قرار گرفته است، اما اخبار و تحلیل بنیادی سهم خلاف این را نشان میدهد، احتمالا باید در نتیجهگیری نهایی خود تغییراتی اعمال کنید.
- در شناسایی PRZ با استفاده از موجشناسی الیوت، در پایان یک موج و شروع موج بعدی به منظور تایید چرخش (Pivot) قیمت میتوانید از الگوهای کندلی استفاده کنید. الگوهای مبتنی بر کندل، بعد از تحلیل بنیادی، بهترین راه برای تأیید نتیجه تحلیل تکنیکال هستند.
- بهترین راه برای شناسایی نقاط پتانسیل بازگشتی، آشنایی کامل با کندلهایی مانند چکش و … است که شکل خاصی دارند. پس از آن، الگوهای بازگشتی مثل پوشاننده صعودی، سقف و کف دو قلو، سقف و کف سه قلو و… جهت شناسایی ناحیه پتانسیل بازگشتی بهترین گزینهها هستند. با فراگیری شکل کندلها (شمعها) میتوانید نقاطی که احتمال تغییر روند در آنها بالاست را مشاهده کنید؛ چرا که با کنار هم قرار گرفتن کندلها، الگوهای مختلفی مانند الگوهای بازگشتی و الگوهای ادامهدهنده تشکیل میشوند.
- یکی از راههای تشخیص نقاط پتانسیل بازگشتی، واگراییها هستند. واگراییها از تضاد رفتاری بین حرکت نمودار قیمتی و اندیکاتورها بهوجود میآیند. واگرایی معمولی، واگرایی خنثی و واگرایی زمانی از انواع واگراییها هستند. با شناسایی واگرایی میتوانید یکی از محتملترین نقاط PRZ را پیدا کنید.
- هر چقدر الگوهای تشکیلشده برای تشخیص PRZ در زمان طولانیتری اتفاق بیفتد، ناحیه PRZ از اعتبار بیشتری برخوردار است. معمولا برای بررسی آن از فاصله زمانی ۱ ساعته تا ماهیانه استفاده میکنند.
نکاتی که بهتر است مرور کنیم
همانطور که گفته شد، راههای مختلفی برای پیدا کردن ناحیه پتانسیل بازگشتی یا PRZ وجود دارد و انتخاب چگونگی تشخیص این ناحیه به تحلیلگر بستگی دارد. پس از تشخیص ناحیه پتانسیل بازگشتی و تأیید معتبر بودن آن با استفاده از کندلها، الگوها، تحلیل بنیادی، واگراییها و اندیکاتورها میتوانید با ریسک کمتری معاملات خود را انجام دهید. تشخیص واگرایی زمانی معمولی به موقع ناحیه پتانسیل بازگشتی و انجام معامله در این ناحیه از بهترین استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه است.
فیبوناچی ها
ابزارهای فیبوناچی و کاربرد آنها در تحلیل تکنیکال
دنباله فیبوناچی و نسبت طلایی
یک نسبت منحصر به فرد وجود دارد که میتوان از آن برای توصیف نسبت همه چیز از کوچکترین اجزای طبیعت مانند اتمها تا پیشرفتهترین الگوهای موجود در جهان مانند اجسام آسمانی بسیار بزرگ استفاده کرد. طبیعت برای حفظ تعادل به این نسبت ذاتی متکی است، اما بازارهای مالی نیز با این «نسبت طلایی» منطبق هستند. در این مطلب، برخی از ابزارهای تحلیل تکنیکال را بررسی میکنیم که برای بهرهگیری از این الگو ارائه شدهاند.
ریاضیدانان و دانشمندان قرنها از نسبت طلایی آگاهی داشتند. نسبت طلایی برگرفته از دنباله فیبوناچی است که به افتخار بنیانگذار ایتالیایی آن، «لئوناردو فیبوناچی» (Leonardo Fibonacci) نامگذاری شده است. در این دنباله، هر عدد برابر با جمع دو عدد قبلی است، یعنی دنباله ۱، ۱، ۲، ۳، ۵، ۸، ۱۳ و… است.
اما فارغ از این دنباله، آنچه اهمیت دارد این نکته مهم است که هرچه دنباله جلوتر میرود، خارج قسمت اعداد مجاور نسبت شگفتانگیزی دارند که تقریباً ۱٫۶۱۸ یا معکوس آن، ۰٫۶۱۸ است. این نسبت با نامهای مختلفی از قبیل نسبت طلایی، میانگین طلایی، فی ( ϕ "> ϕ ϕ ) و نسبت الهی شناخته میشود. اما، چرا این عدد تا مهم است؟ پاسخ این است که تقریباً همه چیز دارای خصوصیات ابعادی خاصی است که به نسبت ۱٫۶۱۸ پایبند است، بنابراین به نظر میرسد این عدد نقش اساسی در اجزای سازنده طبیعت داشته باشد.
استفاده از واگرایی مخفی در فارکس، بورس و ارز دیجیتال
واگراییها نه تنها برگشت بالقوه روند را اعلام میکنند بلکه میتوانند به عنوان نشانهای از ادامه یافتن روند نیز مورد استفاده قرار گیرند. همواره به خاطر داشته باشید، روند دوست شماست بنابراین هر گاه که بتوانید نشانهای مبنی بر واگرایی زمانی معمولی ادامه یافتن روند به دست آورید، خوش به حالتان میشود!
واگرایی صعودی مخفی زمانی روی میدهد که قیمت در حال ساختن کف بالاتر (HL) باشد اما اسیلاتور یک کف پایینتر (LL) را نشان دهد.
این زمانی میتواند دیده شود که جفت ارز در یک روند صعودی قرار داشته باشد. وقتی که قیمت یک کف بالاتر میسازد، ببینید که آیا اسیلاتور نیز همین کار را میکند یا خیر. اگر این کار را نکرده و در عوض یک کف پایینتر میسازد، در این صورت واگرایی مخفی را به دست آوردهایم.
در آخر واگرایی نزولی مخفی را داریم. این نوع واگرایی زمانی رخ میدهد که قیمت یک سقف پایینتر (LH) میسازد اما اسیلاتور در حال ساختن یک سقف بالاتر (HH) است. اکنون احتمالا حدس زدهاید که این حالت در یک روند نزولی اتفاق میافتد. زمانی که واگرایی نزولی مخفی را میبینید، این شانس وجود دارد که جفت ارز به پایین رفتن ادامه داده و روند نزولی ادامه یابد.
بگذارید چیزی را که تا کنون در مورد واگرایی مخفی آموختهاید با هم مرور کنیم.
اگر یک دنبالگر روند هستید، در این صورت باید زمانهایی را به کشف واگرایی مخفی اختصاص دهید.
اگر بتوانید واگرایی مخفی را کشف کنید، این امر میتواند به شما کمک کند تا زود وارد روند شوید.
خوب به نظر میآید!
خوب، اکنون شما هم واگرایی معمولی و هم واگرایی مخفی را میشناسید.
امیدواریم آنها را به خوبی فرا گرفته باشید. به یاد داشته باشید که واگراییهای معمولی نشانههای بالقوه برای برگشت روند هستند در حالیکه واگراییهای مخفی، ادامه یافتن روند را نشان میدهند.
در درس بعدی چند مثال واقعی از زمانهای وجود واگراییها و نحوه معامله بر اساس آنها را به شما نشان خواهیم داد.
شما تنها دو قدم تا ورود به فارکس فاصله دارید ( برای ورود روی لینک های زیر کلیک کنید):
اموزش فارکس به سبک نوین مورتین
اموزش وپشتیبانی در مهارت تجارت الکترونیک مخصوصا فارکس
راه درست استفاده از واگرایی (( دایورجنس ))
واگرایی و هم گرایی: چه معنایی در فارکس دارند، چه تفاوتی باهم دارند و چطور می توان از آن ها هنگام معاملات استفاده کرد.
امروز ما یکی از ملاک های مرتبط با قیمت را که تریدر های بسیاری با آن درامد زایی می کنند را بررسی خواهیم کرد. واگرایی و هم گرای یعنی چه؟ چگونه می توان واگرایی را تشخیص داد؟ کدام اندیکاتور ها برای شناسایی واگرایی مناسب می باشند و کدام یک در این مورد کاربردی نمی باشند. آیا استراتژی مکملی برای شناسایی واگرایی ها وجود دارد؟ آیا یک فرد می تواند همیشه به سیگنال هایی که از واگرایی می گیرد اطمینان کند؟ در این مقاله به تمام این سوالات پاسخ داده خواهد شد.
واگرایی و هم گرایی در فارکس
منظور از همگرایی در فارکس تطابق یا شباهت نمودارهای قیمت با اندیکاتور های تحلیل تکنیکال می باشد. برای مثال هنگامی که یک روند نزولی در نمودار قیمت و در اندیکاتور تکنیکال مشاهده شد، و پیک ها نیز در حال کاهش بود یعنی هر دو در یک جهت حرکت کنند، می توان گفت که یک همگرایی تشکیل شده است. همانند مثال زیر:
همانطور که در شکل بالا هم مشاهده می شود، در این مورد ،از اسیلاتور AO یا همان "Awesome Oscillator" برای شناسایی همگرایی استفاده شده است. البته می توانید از اسیلاتور MACD نیز استفاده کنید. اما این اسیلاتور در پلتفرم معاملاتی چندان جذابیتی ندارد، چرا که در کل این اوسیلاتور برای این کار ساخته نشده است. بنا به دلایلی، توسعه دهندگان نسخه جدید MACD، روی ترکیب دو میانگین متحرک تمرکز کرده اند و قرار است از این طریق سیگنالهایی برای ورود به بازار بدهند. من واقعا نمی فهمم در صورتی که میانگین های متحرک (EMA) دقیق تری وجود دارند چه لزومی برای انجام این کار بوده است. با این حال، این موضوع اصلی بحث ما نمی باشد. بیایید برگردیم به بحث همگرایی. بنابراین، خطوط آبی در نمودار بازتاب شیب روند های فعلی می باشد. اگر به شیب خطوط نمودار قیمت و اندیکاتور در یک زمان نگاه کنید متوجه خواهید شد که هر دو در یک جهت در حال حرکت هستند. به عبارت دیگر، مقادیر بر هم منطبق هستند، که این نکته نشانگر اصل همگرایی می باشد. همگرایی دارای خواص عملی نبوده و سیگنالی برای ورود به بازار ارائه نمی دهد. این پدیده فقط نشان دمی دهد که روند فعلی به اندازه قابل قبولی قوی بوده و در مرحله توسعه می باشد همچنین به احتمال زیاد روند فعلی ادامه دار خواهد شد.
واگرایی زمانی اتفاق می افتد که قیمت در نمودار و اندیکاتور مخلاف هم باشند. به عبارتی دیگر زمانی واگرایی اتفاق می افتد که نمودار قیمت صعودی بوده و اندیکاتور های تکنیکال نزولی باشد، یا به عبارت دیگر مسیر (اسلوپ) ها در این دو شاخص متفاوت می باشند، مانند شکل زیر:
دوباره، در اینجا از AO برای شناسایی واگرایی استفاده می کنیم. در شکل بالا به طور مشابه واگرایی نیز مانند همگرایی نشان داده شده است. فقط در اینجا ما متوجه شدیم که دامنه های خطوط آبی در نمودار قیمت و در اندیکاتور به صورت مخالف هم حرکت می کنند. به عبارتی دیگر، از هم دور شدن این خطوط معنی اصلی کلمه ی واگرایی می باشد. واگرایی کاربرد های عملی بسیاری دارد. اصلی ترین کاربرد آن این است که واگرایی معمولا زمانی رخ می دهد که روند در حال ضعیف تر شدن می باشد و هر لحظه ممکن است معکوس شود. می توان گفت، واگرایی یکی از اصلی ترین سیگنال های تغییر روند است.
تصورات و توصیه های اشتباه در تعیین واگرایی
قبل از نوشتن این مقاله، طبق معمول من تصمیم گرفتم اطلاعات بیشتری درباره این موضوع در پایگاه های آموزشی فارکس پیدا کنم. من واگرایی زمانی معمولی واژه “ مثال های واگرایی” را سرچ کردم و با مثال هایی آشنا شدم که ارزش بررسی کردن هم نداشتن چرا که بیشتر آن ها از یک دیگر کپی شده بودند و بخشی از آن ها هم کلا مثال های غلطی از واگرایی بودند. و قسمت نارحت کننده ماجرا آنجا بود که این کمپانی های آموزشی مثال های غلط را از یکدیگر کپی هم کرده بودند!
تصمیم گرفتم در این مورد زمان بیشتری را صرف تحقیق کنم و یک لیست کوچک از اشتباهاتی که تریدر ها و نویسندگان مقالات آموزشی در مورد تشخیص واگرایی دارند را تهیه کنم:
- من متوجه شدم بسیاری از وب سایتها و نویسندگان، واگرایی را اشتباه تشخیص می دهند. دلایل این اشتباهات: اگر جهت اندیکاتور صعودی باشد، آنها فکر می کنند خط ترسیم شده تحت قله های اندیکاتور در بیشینه حالت ممکن قرار دارد بنابراین آن ها پیک ها را با یک خط به هم وصل می کنند. به همین ترتیب در مورد روند صعودی نیز، زمانی که پیک های اندیکاتور در بالای خط 0 باشد، کف های قیمتی نمودار را به هم وصل می کنند. به عبارتی دیگر، آنها باور دارند اگر اندیکاتور کاهشی بودن را نشان دهد، باید کف ها را به هم وصل کنند و اگر صعودی بودن را نشان دهد سقف ها را به هم دیگر وصل می کنند. مثال چنین تشخیصی در شکل فوق نشان داده شده است (1). اما این تشخیص کاملا غلط می باشد. در زمانی که روند نزولی می باشد، اگر میله های اندیکاتور زیر خط 0 باشد، ما خطوط را با کف ها در نمودار قیمتی رسم می کنیم. اگر میله های اندیکاتور بالا خط 0 اندیکاتور باشد، زمانی که روند صعودی می باشد، سقف ها را در نمودار قیمت به هم دیگر وصل می کنیم.
- دومین خطا معمول، زمانی رخ داده بود که تریدر ها واگرایی را با اتصال پیک های مجاور اندیکاتور تشخیص داده بودند اما خط 0 اندیکاتور را چک نکرده بودند که آیا زمان تشکیل این پیک ها، میله های اندیکاتور از خط 0 عبور کرده اند یا خیر. در داخل تصویر چنین شرایطی با شماره ی (2) نمایش داده شده است. در آنجا کف ها و سقف های اندیکاتور به شکل صحیحی به هم متصل شده اند اما مهم ترین شرط رعایت نشده است. در واقع ایراد کار این است که، در زمان شکل گیری پیک های قیمتی، روند با تغییر مواجه شده بود، که عبور میله ها از خط 0 اندیکاتور، نشان گر این مساله می باشد. در این شرایط پیک های مجاور که به هم متصل شده اند نشانگر یک روند واحد نمی باشند. پیک ها هر کدام از روند های مختلفی می باشند که نمی توان آن ها را به هم دیگر متصل کرد. برای شناسایی واگرایی، فقط می توان نکات نشان دهنده یک روند را با هم مقایسه کرد.
- خطای دیگر زمانی رخ می دهد که فکر کنید، اگر در اندیکاتور شیب صعودی وجود داشته باشد و در نمودار قیمت شیب نزولی وجود داشته باشد، این همگرایی است. نمی توانید فقط به دلیل این که دامنه خطوط در یک نقطه معین همگرا می شوند، نتیجه بگیرید که الگوی مشاهده شده یک همگرایی است. و اگر شیب خطوط رسم شده در اندیکاتور، نزولی باشد، و در نمودار قیمت، صعودی باشد - پس این واگرایی است، زیرا خطوط واگرا می شوند و اختلاف ایجاد می شود. در شکل بالا، چنین نمونه ای نیز نشان داده شده است (3). احتمالاً تا الان متوجه شده اید که این یک نظریه کاملاً غلط است و با تعاریف دقیقی از این پدیده ها مغایرت دارد.
- همچنین یک عقیده رایج در بین تریدرها وجود دارد که سیگنال های واگرایی را می توان با استفاده از اسیلاتور هایی نظیر RSI نیز دریافت کرد. این نظریه کاملا اشتباه می باشد. شما می توانید از طریق این اسیلاتور اختلاف های موجود را ببینید. زیرا این شاخص بر اساس یک اصل کاملا متفاوت به وجود آمده است و یک میانگین متحرک نمی تواند نشان دهنده واگرایی باشد. اگر اثبات واگرایی با میانگین متحرک امکان پذیر بود. هر تغییر در جهت حرکت نمودار قیمت، نشان گر یک واگرایی بود که طبعا این تغیرات نشان گر تغییر روند نمی باشد.
چگونه از واگرایی ها سیگنال بگیریم
بعد از بررسی اشتباه های رایج بیایید راه های اصلی شناسایی واگرایی را بررسی کنیم و ببنیم چطور می توان با استفاده از واگرایی، سیگنال هایی برای ورود یا خروج دریافت کرد.
ما اصول اساسی دریافت سیگنال را در مراحل مختلف بررسی خواهیم کرد:
- اول از همه، شما باید در حال حاظر جهت حرکت روند را در نمودار تعیین کنید. در هر دو مورد، روند صعودی است.
- سپس، شما باید کف ها و سقف ها را در روند اصلی تشخیص دهید. ما بیشتر به سقف ها علاقه مندیم چرا که روند در نمودار قیمت صعودی می باشد.
- سپس برای تعیین واگرایی باید 2 سقف را شناسایی کرده و آن ها را با خطوطی به هم دیگر وصل کنیم.
- در مرحله بعدی یک اندیکاتور به نمودار قیمت اضافه می کنیم، که می واگرایی زمانی معمولی توانیم آن را از بین AO یا MACD انتخاب کنیم. من شخصا AO را ترجیح می دهم.
- سپس بلند ترین نقاط در بین میله های اندیکاتور را انتخاب کرده و به هم وصل می کنیم و این کار را در نمودار قیمت هم تکرار می کنیم قبل از انجام این کار زمان بندی نقاط را به گونه ای هماهنگ می کنیم که با هم دیگر تطابق داشته باشند.
- با توجه به این که در هر دو مورد اختلاف (واگرایی) وجود دارد، می توانیم متوجه شویم که روند در حال تغییر می باشد که این نکته می تواند در روند معاملات کاربردی باشد.
- حال ما باید نقاط ورود به بازار را تشخیص دهیم. نقطه ی ورود به سیگنال های واگرایی: پس از تشخیص واگرایی منتظر می مانیم تا در داخل اندیکاتور یک میله ی قرمز تشکیل شده و هه زمان با این میله باید یک کندل کاهشی نیز در نمودار قیمت مشاهده کنیم، که این کندل نقطه ی ورود ما می باشد (Sell zone)
- نقطه خروج اولین کندل استیک در نمودار قیمتی می باشد، که مطابق با میله اول نمودار اندیکاتور می باشد و بالای میله قبلی بسته شده است وبرخلاف قبلی (قرمز)، دارای رنگ متفاوتی می باشد (سبز) (profit zone)
- در یک استراتژی پایه، ما از حد ضرر استفاده می کنیم و آن را کمی بالاتر از سقف قیمتی که توسط واگرایی تشخیص داده ایم تعیین می کنیم.( stop zone)
ویژگی های دریافت سیگنال واگرایی از اسیلاتور
ما این خصوصیات را از طریق مثال اندیکاتور AO در نظر خواهیم گرفت :
- اندیکاتور AO دارای دو رنگ می باشد که به واضح بودن آن کمک می کند. میله های سبز نشان دهنده افزایش قیمت بوده و میله های قرمز حاکی از کاهش قیمت می باشند.
- شرایطی وجود دارد که پس از دریافت سیگنال واگرایی، میله های اندیکاتور قله های دیگری را تشکیل می دهند و قیمت سقف و کف های دیگری تشکیل می دهد. این پدیده انباشت واگرایی (یا تجمع واگرایی) نام دارد. در این مورد بعدا صحبت خواهیم کرد.
- هرچه واگرایی یا شیب خطوط بیشتر باشد، سیگنال قوی تر خواهد بود و در نتیجه این سیگنال قوی تر خواهد بود.
انباشت واگرایی.
تقریبا هر کسی که با واگرایی سر و کار داشته است با این پدیده مواجه شده است اما هرکسی نمی داند که در این شرایط چه کاری باید انجام دهد.
زمانی که با اندیکاتور هایی مانند AO و MACD کار می کنید، شاید متوجه شده باشید که بعد از سیگنال واگرایی، اندیکاتور به درستی کار نمی کند بلکه برعکس یک کف و سقف را تشکیل می دهد در حالی که از خط 0 عبور نمی کند. و ما دو پیک را مشاهده نمی کنیم بلکه سه پیک یا بیشتر وجود دارد. شاید در ابتدا به ذهنمان برسد که این یک خطا بوده و گزینه ای دیگر برای تعیین حد ضرر یا بستن معامله نمی بینیم.
اما اگر بیشتر به شرایط شکل گیری بازار توجه کنیم، خواهیم دید که سیگنال کنسل نمی شود ولی به زمان (تایم فریم) و شرایط دیگری در بازار منتقل می شوند. به عبارت دیگر سیگنال ها با هم جمع (انباشت) می شوند. چرا این اتفاق می افتاد؟ جواب ساده است، زیرا ما در تشخیص واگرایی ها، فقط از قسمتی از روند کلی بازار استفاده می کنیم و گاهی اوقات واگرایی های ما با واگرایی های تایم های بالاتر برخورد می کنند. به عبارت دیگر سیگنال اولیه این معنی را می رساند که روند محلی در محدوده جهانی در حال تغییر است. بنابراین این روند محلی یک حرکت اصلاحی نامیده می شود. پس اندیکاتور نشان می دهد که وجود واگرایی در زمان شروع حرکت اصلاحی و بعد تمام شدن اصلاح و زمانی که روند اصلی در جریان می باشد، اندیکاتور متوجه اشتباه خود شده و بدون تغییر روند کلی شروع به دنبال کردن قیمت می کند (بالاتر از خط 0 نمی رود). زمانی که این روند تمام می شود، اندیکاتور سیگنال واگرایی مجدد می دهد که در داخل سیگنال قبلی جای گرفته است. و هم اکنون این سیگنال یک سیگنال تنها می باشد. این ممکن است تا تغییر روند کلی ادامه پیدا کند. آنطور که من در یاد دارم قوی ترین نوعی سیگنالی که تا به امروز با آن مواجه بودم سیگنای بود که به طور متوالی بین پنج پیک شکل گرفت. اما چنین سیگنالهایی بسیار نادر هستند. در بازار مدرن، مدت هاست که هیچ سیگنالی وجود ندارد که بیش از سه پیک در تایم فریم میان مدت و بیشتر به وجو آمده باشد. در فواصل کوتاه، می توانید 5 یا 6 مورد از این گونه سیگنال ها را بیابید اما چنین سیگنال هایی نمی توانند قابل اطمینان باشند.
بنابراین بیایید ببینیم چگونه می توان از این نکته برای اهداف خود و سود گرفتن استفاده کرد:واگرایی زمانی معمولی
طبق قوانینی که در بالا توضیح داده شد، پس از دریافت سیگنال تغییر روند، واگرایی را تعیین می کنیم (منطقه فروش 1). سیگنال با استفاده از قیمت ها کار می کند، اما این به چه معنی می باشد؟ بعد از تشکیل شدن تعداد زیادی از میله های قرمز، میله های سبز تشکیل می شوند اما هیچ جابجایی در اطراف خط 0 در اندیکاتور نشان داده نمی شود. در نمودار قیمت، سقف دیگری (یعنی سقف سوم) به صورت موازی شکل می گیرد. حالا یک واگرایی بین سقف دوم و سوم و همچنین بین سقف اول و سوم شکل میگیرد. پس ما با واگرایی های زیادی رو به رو هستیم و یکی پس از دیگری ظاهر می شوند. البته شما در اینجا باید پوزیشن اولیه خود را حفظ کرده و سفارش های را با در نظر گرفتن حد ضرر ببندید در غیر این صورت کل سرمایه شما ارزش خود را از دست خواهد داد. موثرترین روش برای استفاده از این خاصیت، ادغام آن با روش topping up می باشد که در این مورد در مقاله ای دیگر به صورت مفصل بحث خواهیم کرد. بنابراین باز کردن سفارش جدید روی یک سیگنال جدید منطقی به نظر می رسد. در این حالت ما سیگنال فروش دوم را دریافت می کنیم (منطقه فروش 2). در نتیجه دو سفارش فروش جدید باز واگرایی زمانی معمولی خواهد شد. در اینجا ما فقط به تعیین سطح سود نیاز خواهیم داشت (سطح سود کلی). خوشبختانه ما می دانیم که این کار باید چگونه انجام شود فقط باید به اندازه کافی صبر داشته باشیم. علاوه بر این، اگر عبور از خط 0 طولانی شود، ما سیگنالی مبنی بر بستن سفارش ها دریافت می کنیم. همه معاملات در یک منطقه بسته هستند و ما با هر دو روش سود خواهیم داشت.
جمع بندی :
در شکل بالا، من به طور واضح نشان دادم که واگرایی و هم گرایی می توانند جواب های متفاوتی را برای چگونگی تشخیص صحیح روند داشته باشند.
بسیاری از تریدر ها استراتژی مختلف و مستقل از همی را بر اساس نتایج سیگنال های واگرایی از اندیکاتور های AO و MACD اعمال می کنند در بالا در مورد چگونگی باز کردن معاملات با استفاده از این استراتژی توضیح دادیم.
این فرایند می تواند کاملا قابل اعتماد باشد، اما باید به یاد داشته باشیم که اگر سیگنال در زمانی دریافت شود که در تایم فریم بالاتری قرار دارد، سیگنال قابل اعتماد تری خواهد بود. طبق تجربه شخصی من با این استراتژی، موثرترین بازه زمانی بازه H1 خواهد بود.
به نظر من حتی اگر از این روش به عنوان یک استراتژی معاملاتی استفاده نکنید، باز هم میتوان از آن به عنوان نشانه برای تغییر روند استفاده کرد.
دیدگاه شما