نگاهی به ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک
ریسک یک موضوع غیر قابل اجتناب در معاملات است. هر فردی که در بورس سرمایهگذاری میکند، میداند که «no risk, no reward.» به این معنا که بدون خطر، هیچ پاداشی به دست نمیآید. افرادی که در بازارهای مالی موفق میشوند کسانی هستند که میدانند چگونه ریسکها یا خطرها را به طور مؤثر مدیریت کنند. به طور کلی ریسکهای مرتبط در بازار سرمایهگذاری به دو دسته کلی ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیمبندی میشوند.
عوامل مختلفی در وقوع این خطرها مؤثر هستند، به عنوان مثال تورم یکی از محرکهای خطر سیستماتیک و ضعف مدیریتی یکی از عوامل مؤثر در ریسک غیر سیستماتیک دخیل میباشد. آشنایی با این عوامل به ما کمک میکند که در سرمایهگذاریهای خود دوراندیشانه عمل کنیم و تا حد ممکن جلوی خسارت و زیان را بگیریم.
· ریسک سیستماتیک چیست؟
· عوامل مؤثر در ریسک سیستماتیک
· ریسک غیر سیستماتیک چیست؟
· عوامل مؤثر در ریسک غیر سیستماتیک
· تفاوت ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک
ریسک سیستماتیک چیست؟
به هر ریسکی که بر کلیه داراییهای سرمایهگذاری شده در بازار تأثیر بگذارد، ریسک سیستماتیک گفته میشود. از این ریسک به عنوان ریسک بازار نیز یاد میشود و اجتناب از آن ممکن نیست. این امر ناشی از تغییرات اقتصادی، سیاسی و جامعه شناختی است و از عهده سرمایهگذاران یا مدیریت یک بنگاه خارج و غیرقابل کنترل میباشد.
به عنوان مثال نمودار زیر افت بازار بورس در سال ۹۷ را نشان میدهد که به عنوان سنگینترین سقوط آزاد بورس در سال ۹۷ ثبت شد، این روند باعث منفی شدن سوددهی بسیاری از شرکتها گردید.(در ادامه مقاله کمیسیون در فارکس را هم بخوانید)
عوامل مؤثر در ریسک سیستماتیک:
برخی از منابع عمده ریسک سیستماتیک به شرح زیر است:
تغییرات گسترده در سیاستهای دولت و قوانین
به عنوان مثال، فرض کنید که دولت حداقل حقوق کارمندان را ۱۰۰٪ افزایش دهد. از آنجایی که هزینه کارمندان برای اکثر شرکتها هزینه عمدهای است، از این رو چنین تغییرات سیاسی، شرکتها را در بسیاری از بخشها تحت تأثیر قرار خواهد داد. وقتی بیشتر شرکتها با این مشکل روبرو میشوند، تعداد زیادی از نیروهای خود را تعدیل میکنند؛ بنابراین، قدرت خرید مردم کاهش مییابد. این نوع واکنش زنجیرهای منجر به افت قیمت هر سهام خواهد شد.(در ادامه مقاله حمایت و مقاومت در فارکس را هم بخوانید)
تغییرات ارز
هیچ کشوری منزوی عمل نمیکند. اقتصاد یک کشور به تجارت سالم آن با سایر کشورها بستگی دارد. تغییرات عظیم در ارزش پول، بر کل اقتصاد تأثیر میگذارد و نمونهای از ریسک سیستماتیک است. معمولاً تغییرات بزرگ در ارزشهای ارزی، نتیجه برخی از تغییرات عمده دیگر مانند تغییر در سیاستهای خارجی است. حتی اصلاحات عظیم مالیاتی نیز ممکن است منجر به تغییر ارزش پول شود. این مورد یکی از رایجترین عوامل بروز ریسک سیستماتیک در بورس به شمار میرود.
بلایای طبیعی در یک جغرافیای گسترده
نمیتوان طبیعت را کنترل کرد. اگر بلایای طبیعی در یک منطقه خاص رخ دهد، تأثیر عمدهای بر کل بازار ندارد؛ اما بلایایی که کل کشور را تحت تأثیر قرار میدهد، تعداد زیادی از سازمانهای منطقه را نیز گرفتار میکند. با توجه به سیستمهای هشدار دهنده پیشرفته، بلایای طبیعی تهدید جدی برای بازارها نیست.
با این حال، به یک اقتصاد توسعه نیافته فکر کنید که مساحت آن بسیار کمتر از کشورهای بزرگ است. در چنین حالتی، بلایای طبیعی تأثیر تعیین کنندهای بر شاخصهای آن کشور خواهند داشت.
ریسک غیر سیستماتیک چیست؟
این نوع ریسک منشأ درونی دارد و مربوط به یک سازمان یا شرکت یا صنعت خاصی میشود. در واقع میتوان گفت که خطر غیر سیستماتیک فقط به محدوده خاصی از بازار مربوط میشود و فقط همان بخش را تحت تأثیر قرار میدهد. تفاوت ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک این است که خطر غیر سیستماتیک را میتوان از طریق متنوع سازی مدیریت کرد.
عوامل مؤثر در ریسک غیر سیستماتیک:
عواملی که باعث بروز این ریسک میشود، به نحوه مدیریت شرکت، نحوه کار کردن کارکنان، قوانینی که دولت برای آن صنعت خاص تدوین میکند و… مربوط میشود.
خطرات سیاسی و حقوقی:
تصور کنید که سه شرکت بزرگ در رقابت با یکدیگر هستند: شرکتهای A، B و C. هر یک از این شرکتها در حال توسعه روش جدیدی برای بهرهوری از انرژی باد هستند. فرض کنید این سه شرکت کارآفرینان تجاری کارآمدی را در رأس خود دارند.
با این حال، دولت تصمیم میگیرد روشی را که معمولاً توسط شرکتهای B و C استفاده میشود و ادعا میشود به جمعیت منظور از نسبت ریسک به ریوارد چیست؟ پرندگان محلی آسیب میزند، منع کند. در این شرایط ارزش سهام برای شرکت A افزایش مییابد، در حالی که ارزش سهام برای دو شرکت دیگر افت میکند. اینگونه است که شرکتهای B و C به ریسک غیر سیستماتیک دچار میشوند.
اندازه پوزیشن در ترید؛ در هر معامله چقدر سرمایه وارد کنیم؟
یکی از مباحث همیشگی در دنیای معاملات ارزهای دیجیتال، مفهوم «مدیریت ریسک» است. همه متخصصان سرمایهگذاری و همه مقالات آموزشی، بر این نکته تأکید دارند که: ریسک معاملات خود را مدیریت کنید. اگر تنها اندکی با ارزهای دیجیتال آشنا باشید، متوجه میشوید که چرا مدیریت ریسک تا این حد در این حوزه مهم است.
دنیای ارزهای دیجیتال دنیای نوسان، اتفاقات ناگهانی، هیجان، اضطراب و خطر است. قیمت این داراییهای نوظهور و دوستداشتنی بهطور لحظهای تغییر میکند و این ویژگی (دست کم در زمان فعلی) اجتنابناپذیر است. چنین نوسان قیمتی میتواند فرصت خوبی برای کسب سود باشد و ارزش سرمایه شما را در مدتزمان کوتاهی چند برابر کند؛ اما به همان اندازه هم میتواند خطرناک باشد و ارزش این سرمایه را از نصف هم کمتر کند.
قسمت بد ماجرا این است که ما معمولاً اخبار زیادی از پولدارشدن افراد در دنیای ارزهای دیجیتال میشنویم؛ اما اخبار مربوط به ضررها و بر باد رفتن سرمایهها کمتر پوشش داده میشود. به همین دلیل، برخی ممکن است بیگدار به آب بزنند و خطرپذیری را با بیاحتیاطی اشتباه بگیرند. خطرپذیری یکی از ویژگیهای اصلی برای معامله ارزهای دیجیتال است؛ اما بیاحتیاطی، خیر.
در این مقاله که به کمک مطلبی از وبسایت بایننس آکادمی گردآوری شده، بر روی یکی از فاکتورهای اساسی مدیریت ریسک، یعنی «تعیین اندازه موقعیت معاملاتی» تمرکز میکنیم و به شما آموزش میدهیم که چگونه ضررهای احتمالی را به حداقل برسانید.
اندازه موقعیت معاملاتی یا «پوزیشن سایز» (Position Size) بهبیان ساده میزان سرمایهای است که یک معاملهگر با آن قصد ورود به یک معامله را دارد.
معاملهگران زیادی وجود دارند که اصلاً به تعیین اندازه موقعیت فکر نمیکنند و یا با یک حجم تصادفی از سرمایه وارد معامله میشوند؛ اما حقیقت این است که تعیین اندازه موقعیت یکی از بخشهای مهم ترید اصولی است. اگر قصد شروع معاملات پیشرفته و مارجین ارزهای دیجیتال را دارید و یا اگر از راهبردهای معاملاتی خود راضی نیستید، پیشنهاد میکنیم تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
در این مقاله سعی شده است تمام مفاهیم بهبیان ساده برای همه معاملهگران توضیح داده شود؛ اما کاربرد اصلی تعیین اندازه موقعیت معاملاتی، در معاملات مارجین و قراردادهای آتی است.
اولین گام، مدیریت احساسات است
شاید این بخش بهاندازه بخشهای پیش رو فنی نباشد، اما بهاندازه همان بخشهای فنی مهم است. از آنجا که ریسک مالی همیشه در معاملات ارزهای دیجیتال وجود دارد، ممکن است ناخودآگاهتان برای فرار از این ریسکها، احساسات فریبندهای را در شما برانگیزد. نکتهای که باید مدنظر داشته باشید این است که این احساسات لزوماً صحیح نیستند. در واقع، جملههای انگیزشی مانند «انرژی هیچوقت دروغ نمیگوید» و «به ناخودآگاه خود اعتماد کنید» و جملاتی از این قبیل، حداقل در این مورد کارساز نیستند.
شما باید بتوانید احساسات خود را کنترل کنید و اجازه ندهید که تصمیمات شما را تحتتأثیر قرار دهند. بهترین روش برای دستیابی به این هدف، رسیدن به یک مجموعه از قوانین و پایبندی به آنهاست. بهبیان دیگر، شما باید یک «سیستم معاملاتی» دقیق برای خود تنظیم کنید و تا حد ممکن به آن پایبند باشید.
سیستم معاملاتی شما در مواقع حساس به کمکتان میآید و شما را از تصمیمگیریهای عجولانه و هیجانی بازمیدارد. این سیستم معاملاتی دو هدف دارد:
۱. ریسک معاملات شما را مدیریت میکند.
۲. به شما کمک میکند از تصمیمات و اقدامات غیرضروری اجتناب کنید.
تا به اینجا متوجه شدیم که داشتن یک سیستم معاملاتی دقیق برای موفقیت در معاملات مهم است؛ اما حال سؤال این است که این سیستم بر چه اساسی باید تنظیم شود؟ معیارها و متغیرهای آن کداماند؟ هنگام تنظیم این سیستم چه نکاتی را باید در نظر گرفت؟
اگر قرار است ما به سیستمی برسیم که قابلاعتماد باشد و بتوان در مواقع حساس به آن پایبند بود، این سیستم باید دقت بالایی داشته باشد؛ در غیر این صورت ما را به سمت شکست سوق خواهد داد.
موارد زیادی از جمله افق سرمایهگذاری، میزان سرمایه و تحمل ریسک وجود دارد که دراینباره به ما کمک میکنند؛ اما از بین همه آنها، تمرکز ما در این مقاله روی موضوع تعیین اندازه موقعیت معاملاتی برای هر معامله است. تعیین اندازه موقعیت معاملاتی با تحمل ریسک در ارتباط است و باعث میشود شما بیش از حد معقول ضرر نکنید.
برای تعیین اندازه موقعیت معاملاتی یا همان پوزیشن، ابتدا باید سه متغیر دیگر را محاسبه و تعیین کنید. این سه متغیر عبارتاند از: «اندازه حساب معاملاتی»، «ریسک حساب معاملاتی» و «ریسک معامله». پس از طی این مراحل، نوبت به تعیین اندازه موقعیت میرسد.
تعیین اندازه موجودی معاملاتی
موجودی معاملاتی یا اندازه حساب (Account Size) شما سرمایه در دسترسی است که قصد دارید آن را به یک استراتژی معاملاتی خاص اختصاص دهید. ممکن است این مسئله خیلی بدیهی به نظر برسد؛ اما عنوانکردن آن خالی از لطف نیست. موجودی معاملاتی شما همه سرمایهای که در قالب بیت کوین (یا هر ارز دیجیتال دیگری) دارید نیست.
بهعنوان مثال، فرض کنیم شما مقداری بیت کوین در یک کیف پول سختافزاری دارید و قصد دارید از آن بهعنوان سرمایهگذاری بلندمدت استفاده کنید. این دارایی مسلماً بخشی از سرمایه معاملاتی شما به حساب نمیرود.
منظور ما از موجودی معاملاتی، تنها آن بخشی از سرمایه است که قصد دارید از آن فقط در معامله استفاده کنید. بنابراین سبد سرمایهتان را تقسیمبندی کنید و تنها بخشی از آن که قصد دارید به معامله اختصاص دهید را بهعنوان موجودی معاملاتی خود در نظر بگیرید.
تعیین ریسک موجودی معاملاتی
اگر شما ۱۰۰ دلار موجودی برای معامله داشته باشید، در هر معامله چقدر جای ضرر برای خود میگذارید؟ به عبارت دیگر، در هر معامله باید چقدر از این ۱۰۰ دلار را وارد بازی کنید؟
مرحله دوم، تعیین ریسک حساب است. این مرحله شامل تصمیمگیری در مورد درصدی از سرمایه معاملاتی است که مایلید در یک معامله واحد روی آن ریسک کنید.
در مورد تعیین ریسک حساب، قوانین از پیش تعیینشدهای وجود دارد. برای مثال در دنیای امور مالی سنتی، قانونی به نام «قانون ۲ درصد» وجود دارد که عنوان میکند معاملهگران نباید بیش از ۲ درصد از سرمایه خود را به خطر بیندازند.
البته همان طور که اشاره کردیم، قانون ۲ درصد بیشتر در بازارهای مالی سنتی به کار میرود. حقیقت این است که این قانون برای بازار ارزهای دیجیتال خیلی مناسب نیست. ارزهای دیجیتال ویژگیهایی دارند که آنها را از بازارهای مالی سنتی متمایز میکند. به همین دلیل، بهتر است که در مورد قانون ۲ درصد برای معامله ارزهای دیجیتال تجدیدنظر کنیم.
قانون ۱ درصد
دو دلیل وجود دارد که ثابت میکند قانون ۲ درصد برای معاملات ارزهای دیجیتال مناسب نیست. اول اینکه این راهبرد معمولاً برای سرمایهگذاریهای نسبتاً بلندمدت مناسب است؛ حال آنکه معاملات ارزهای دیجیتال معمولاً کوتاهمدت هستند و ممکن است تنها یک تا چند روز به طول بینجامند. علاوه بر آن، این قانون معمولاً مناسب داراییهایی است که نوسان کمتری دارند؛ اما میدانیم که ارزهای دیجیتال داراییهای پرنوسانی هستند.
بنابراین اگر قصد دارید معاملات فعالتری انجام دهید و یا اگر تازهوارد هستید، اتخاذ یک رویکرد محتاطانهتر را به شما پیشنهاد میکنیم. برای مثال، بهتر است که این قانون را به قانون ۱ درصد تغییر دهید.
قانون ۱ درصد حکم میکند که نباید بیش از یک درصد از حساب خود را در یک معامله، در معرض ریسک قرار دهید. البته این به این معنا نیست که باید تنها با ۱ درصد از حساب خود وارد معاملات شوید؛ بلکه به این معنی است که اگر ایده معاملاتی شما اشتباه بود و حد ضررتان نقض شد، باید فقط ۱ درصد از حساب خود را از دست بدهید. بهعبارت دیگر، ضرر شما مطابق با این قانون باید برابر با ۱ درصد حساب معاملاتیتان باشد، نه کل مبلغی که وارد معامله کردهاید.
برای تکمیلکردن بحث تعیین ریسک، دو پیشنهاد را با شما مطرح میکنیم:
- پیشنهاد میکنیم درصد ریسک ثابتی را برای حسابهای معاملاتی خود منظور کنید. پیشتر عنوان کردیم که شما مختارید درصدهای ثابتی مانند قانون ۲ درصد یا قانون ۱ درصد را به میل خود تغییر دهید؛ اما پیشنهاد میکنیم هر درصدی را که انتخاب میکنید، از همان برای همه معاملات خود استفاده کنید. اینکه در یک معامله از ریسک ۱ درصدی استفاده کنید و در معامله بعدی از ریسک ۵ درصد، روش جالبی نیست.
- شما این امکان را دارید که از معادلهای ریالی بهجای درصدها برای تعیین ریسک حساب خود استفاده کنید. برای مثال ممکن است دوست نداشته باشید که تحت هیچ شرایطی، بیش از یک میلیون تومان ضرر کنید. در این صورت، اندازه حساب شما هیچوقت نباید بیشتر از ۱۰۰ میلیون تومان باشد. تا زمانی که اندازه حساب شما ۱۰۰ میلیون تومان یا کمتر باشد، ریسک حسابتان نیز یک درصد یا کمتر خواهد بود.
تعیین ریسک معامله
تا به اینجا با اندازه حساب و روش تعیین ریسک حساب آشنا شدیم. مرحله بعدی، تعیین ریسک معامله است. تعیین ریسک معامله یک پیشنیاز کلیدی دارد: مشخصکردن زمانی که ایده معاملاتی ما از اعتبار ساقط میشود.
فراموش نکنید که اشتباه و ضرر، بخش جداییناپذیر معاملات (بهخصوص در دنیای ارزهای دیجیتال) است. حتی بهترین معاملهگران هم همیشه درست پیشبینی نمیکنند. نکته جالب این است که معاملهگرانی وجود دارند که پیشبینیهای اشتباهشان بیشتر از پیشبینیهای درست آنهاست، اما باز هم به نسبت سایرین بیشتر سود میکنند. چنین چیزی چطور ممکن است؟ همه اینها بهدلیل مدیریت صحیح ریسک، داشتن یک استراتژی معاملاتی و پایبندی به آن است.
هر ایده معاملاتی باید یک نقطه ابطال داشته باشد. نقطه ابطال آنجایی است که میگوییم: «ایده اولیه ما اشتباه بود و باید از این موقعیت خارج شویم تا جلوی ضرر بیشتر را بگیریم». در سطح عملی، این نقطه همان جایی است که باید سفارش حد ضرر (Stop-Loss) خود را در آن تنظیم کنیم.
تعیین حد ضرر علاوه بر اندازه حساب معاملاتی و ریسک حساب، به قیمت ارز دیجیتال موردنظر هم بستگی دارد. باید با محاسبات و تحلیلهایی که انجام میدهید متوجه شوید که اگر بازار چند درصد مخالف پیشبینی شما حرکت کند، ضرر شما از ۱ درصد حسابتان بیشتر خواهد شد. بهعبارت دیگر، تعیین این نقطه مبتنی بر استراتژیهای معاملاتی شخصی شما و تنظیمات خاصی است که استفاده میکنید.
حد ضرر را میتوان بر اساس تحلیل تکنیکال و پارامترهای آن از جمله منطقه حمایت و مقاومت تعیین کرد. همچنین میتوان از اندیکاتورها، ساختار کلی بازار یا هر چیز دیگری برای تعیین آن استفاده کرد.
برای تعیین ریسک معامله هیچ روشی وجود ندارد که پاسخگوی همه موقعیتها باشد. خودتان باید تصمیم بگیرید که کدام راهبرد، مناسب سبک معاملاتی شماست و نقطه ابطال یا حد ضرر را بر اساس آن تعیین کنید.
محاسبه اندازه موقعیت معاملاتی
حالا با همه پیشنیازهای لازم آشنا شدهاید و میتوانیم بهسراغ محاسبه اندازه موقعیت معاملاتی برویم.
برای توضیح بهتر این مسئله، میتوانیم از مثالهای عددی کمک بگیریم. فرض میکنیم یک حساب ۵٬۰۰۰ دلاری داریم (تعیین موجودی معاملاتی). قرار شد که از قانون ۱ درصد استفاده کنیم و بیش از ۱ درصد از اندازه حساب خود را به خطر نیندازیم (تعیین ریسک حساب). با این اوصاف، ما نباید در این معامله بیش از ۵۰ دلار ضرر کنیم.
فرض کنید بر اساس تحلیلها، حد ضرر (یا نقطه ابطال) معامله خود را جایی تنظیم کردهایم که اگر بازار ۵ درصد مخالف پیشبینی ما حرکت کند، ۵۰ دلار ضرر میکنیم. بهعبارت دیگر، ۵ درصد اشتباه در ایده معاملاتی ما، با یک درصد از کل حسابمان برابر میشود. حال چکیده این اطلاعات به شرح زیر است:
برای محاسبه اندازه موقعیت کافی است اندازه حساب را در ریسک حساب ضرب و نتیجه را بر نقطه ابطال تقسیم کنیم. بنابراین فرمول تعیین اندازه موقعیت به این صورت خواهد بود:
نقطه ابطال / (ریسک حساب*اندازه حساب) = اندازه موقعیت
حال میتوانیم با استفاده از همین فرمول، اندازه موقعیت را برای مثال عنوانشده محاسبه کنیم.
۱٬۰۰۰ = ۰.۰۵ / ( ۰.۰۱ * ۵٬۰۰۰ )
بنابراین اندازه موقعیت مناسب برای این معامله، ۱٬۰۰۰ دلار است.
با دنبالکردن این راهبرد و خروج در نقطه ابطال، میتوانید از یک ضرر بالقوه و بسیار بزرگتر مصون بمانید. البته پیشنهاد میکنیم برای افزایش دقت این مدل، کارمزدهایی که باید پرداخت کنید و همچنین لغزش احتمالی قیمت را نیز در نظر بگیرید؛ علیالخصوص اگر قصد معامله یک ابزار مالی با نقدشوندگی (لیکوییدیتی) پایینتر را دارید [لغزش (slippage) به تغییرات قیمتی گفته میشود که از زمان فعالشدن سفارش تا زمان انجام آن اتفاق میافتد].
بهعنوان نکته پایانی مقاله و برای اطمینان از درک آن، قصد داریم همین مثال را با تغییر یکی از متغیرها دوباره محاسبه کنیم. برای مثال بیایید نقطه ابطال را به ۱۰ درصد افزایش دهیم و با ثابت در نظر گرفتن سایر متغیرها، دوباره این محاسبه را انجام دهیم.
۵۰۰ = ۰.۱ / ( ۰.۰۱ * ۵٬۰۰۰ )
دیدید که با دو برابر کردن ریسک معامله، اندازه موقعیت به نصف کاهش یافت. بنابراین اگر بخواهیم ریسک معامله خود را بالا ببریم، باید دستکم اندازه موقعیت را کاهش دهیم تا با یک ضرر چشمگیر مواجه نشویم و از سرمایه خود محافظت کنیم.
همچنین میتوانیم اندازه حساب خود را نصف کنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد (برای محک زدن اطلاعات خود، پیشنهاد میکنیم پیش از مطالعه ادامه مطلب، پیشبینی کنید که با نصفکردن اندازه حساب، چه اتفاقی برای اندازه موقعیت خواهد افتاد؟ آیا اندازه موقعیت بزرگتر میشود یا کوچکتر؟)
۵۰۰ = ۰.۰۵ / ( ۰.۰۱ * ۲٬۵۰۰ )
منطقی است که با کمکردن اندازه حساب، اندازه موقعیت کوچکتر خواهد شد. ما در این مثال اندازه حساب را نصف کردیم و همان طور که میبینید، اندازه منظور از نسبت ریسک به ریوارد چیست؟ موقعیتمان هم به نصف کاهش یافت.
سخن پایانی
برخلاف تصور بسیاری از افراد، محاسبه اندازه موقعیت دلبخواهی نیست و روش خاص خود را دارد. این مورد هم باید در کنار اندازه حساب، ریسک حساب و حد ضرر، پیش از ورود به معامله تعیین شود.
همچنین بخش مهمی از این راهبرد، اجرای صحیح آن است. پیشنهاد ما این است که به هیچ عنوان اندازه موقعیت یا حد ضرر را در طول معامله تغییر ندهید. بهعبارت دیگر، به راهبرد اولیه و سیستم معاملاتی خود وفادار باشید.
در نهایت، فراموش نکنید که بهترین راه برای یادگیری مدیریت ریسک، تمرین است. تمام چیزی که ما در این مقاله پوشش دادیم، در سطح تئوری بود. تبدیل این اطلاعات به مهارت عملی، برعهده خود شماست. بنابراین پیشنهاد میکنیم دفعه بعدی که قصد ورود به یک معامله جدید را داشتید، آموزههای این مقاله را یادآوری کنید و سعی کنید با تکرار آنها، به مهارت لازم در این خصوص دست یابید.
حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss) چیست؟
ورود به بازار سرمایه پیشنیازهایی دارد. اولین و مهمترین آن، سنجش میزان ریسکپذیری سهامدار است. بارها از تریبونهای مختلف عنوان شده است که سرمایهگذاری در بازار بورس و اوراق بهادار دارای ریسک است. سهامدار باید بداند سود و ضرر دو روی یک سکه سرمایهگذاری است و حد ضرر یا استاپ لاس سرمایهگذاری خود را بشناسد.
هنگامیکه قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازار خارج شویم از گسترش زیان جلوگیری و سرمایه خود را حفظ میکنیم. بسیاری از معاملهگران تازهکار به صورت احساسی و بدون در نظر گرفتن قواعد انجام یک معامله موفق، تصمیمگیری میکنند. نهایتا نیز زیانهای هنگفت میبینند و از بازار بورس متنفر میشوند! در این مقاله علاوه بر توضیح چیستی حد ضرر، روشهای محاسبه آن را نیز با هم مرور میکنیم.
منطور از حد ضرر چیست؟
افرادی که با مطالعه و شناخت از بازار مورد نظر و توجه به میزان سرمایه خود، سرمایهگذاری میکنند به طور حتم برای خود اهداف قیمتی تعیین کردهاند. این اهداف شامل مواردی از جمله قیمت خرید، قیمت فروش، مقدار سود و مقدار زیان است. برای سرمایه گذاری در بورس باید ابتدا انتظارات خود را تعریف کنیم و به سوالاتی نظیر زمان ورود یا خروج در یک سهم، سود مورد انتظار و میزان ضرری که حاضر به پذیرش آن هستیم، پاسخ دهیم.
تشخیص قیمت و زمان فروش سهام، نیاز به تجربه و اطلاعات کافی دارد. برای حفظ سرمایه و رسیدن به سود، لازم است قبل از خرید هر سهمی روندها، مقاومتها، حمایتها، وضعیت بنیادی و… سهم را بررسی کنیم.
با بررسی کامل یک سهم، این انتظار وجود دارد که قیمت سهم صعودی باشد و به سود مورد نظر برسد. حال اگر بعد از خرید برخلاف انتظار ما قیمت سهم کاهش یافت، به این معنی است که یا در محاسبات خود اشتباه کردهایم یا بر خلاف روند بازار وارد شدهایم و تحلیل درستی از سهم نداشتهایم. در این وضعیت، دو راه پیش روی ما قرار دارد:
باقی ماندن در سهام بدون هیچ برنامهای تا زمانی که به قیمت مورد نظر ما برسد، ریسک زیادی دارد و میتواند منجر به از دست رفتن بخش اعظمی از سرمایه شود.
خروج از سهام بعد از تحمل مقداری کاهش، منطقیتر به نظر میرسد؛ یک سرمایهگذار حرفهای با بررسی کامل سهم را میخرد و حد سود و زیان را تعیین میکند. در صورتی که به سود مورد نظر دست یافت یا سهم به مقاومت خود رسید، از سهم خارج میشود. زیرا هیچ سهمی برای همیشه حالت صعودی نخواهد داشت. ولی منظور از نسبت ریسک به ریوارد چیست؟ اگر سهام به جای رشد، افت کرد و به حد ضرر رسید؛ بلافاصله باید از سهم خارج شد.
حد ضرر ابزاری است که سرمایهگذاران به کمک آن میتوانند در صورتیکه سود مورد انتظار محقق نشد، از ضرر بیشتر و از بین رفتن اصل سرمایه خود جلوگیری کنند.
امکان دارد بعد از فروش، سهم روند صعودی بگیرد. در این صورت نباید به این فکر کنیم که شاید بهتر باشد، حد سود یا حد ضرر نداشته باشیم زیرا عدم تعیین حد سود و حد ضرر به معنی نداشتن برنامه برای سرمایهگذاری و عدم مدیریت سرمایه و ریسک است.
اگر بازار بورس روند نزولی داشته باشد، لازم است حد ضرر کل بازار در نظر گرفته شود و تا زمان بازگشت بازار به روند طبیعی، نباید معامله کرد. در این حالت باید از سهامی که به حد ضرر هم نرسیده خارج شویم.
برای حفظ سرمایه پیش از انجام هر معامله باید حد ضرر مناسب را پیدا کنیم و به آن پایبند باشیم. پایبندی به حد ضرر یعنی در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه، معامله بدون هیچگونه تردیدی بسته شود. سرمایهگذاری موفق است که بتواند زیان خود را به حداقل برساند.
مزیت تعیین حد ضرر چیست؟
برای توضیح کاربرد حد ضرر با یک مثال شروع میکنیم. فرض کنید سهمی را خریداری کردهاید و قیمت آن رو به کاهش است. چنانچه قیمت سهم مورد نظر پس از یک سال دوباره به قیمت اولیه بازگردد، شما از نظر معاملاتی ضرر یا زیانی متحمل نشدهاید اما از نظر سرمایهگذاری این فرآیند برای شما هزینه فرصت سرمایهگذاری در این یک سال ایجاد کرده است. به این معنا که فرصتهای سرمایهگذاری را در موقعیتهای سودآور دیگر از دست دادهاید. با این توضیح یکی از مزیتهای اصلی حد ضرر را علاوه بر جلوگیری از افزایش زیان، میتوانیم جلوگیری از خواب سرمایه نیز بدانیم.
نحوه محاسبه حد ضرر
روشهای متعددی برای محاسبه حد ضرر وجود دارد. بعضی از این روشها با توجه به فاصله قیمتی از نقطه خرید سهام است و بعضی توسط اندیکاتورها و ابزار تحلیل تکنیکال. در ادامه به بررسی چند مورد از پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر میپردازیم:
- حد ضرر ثابت
- حد ضرر مکانیکال
- حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
حد ضرر ثابت
در روش تعیین حد ضرر ثابت، معاملهگر مقدار مشخصی را به عنوان حد ضرر در نظر میگیرد و زمانیکه قیمت به آن نقطه رسید، اقدام به فروش میکند. در این روش حد ضرر به دو صورت محاسبه میشو:.
۱– مقدار ثابت عددی: در روش مقدار ثابت عددی، معاملهگر عدد ثابتی را به عنوان حد ضرر تعیین میکند. به عنوان مثال حد ضرر ۲۰ هزار تومانی را برای خرید خود در نظر میگیرد و هر زمان که قیمت سهم به اندازه ۲۰ هزار تومان نسبت به قیمت خرید کاهش یافت، اقدام به فروش میکند.
۲– مقدار ثابت درصدی: در این روش معاملهگر درصد ثابتی از قیمت خرید را ملاک محاسبه حد ضرر قرار میدهد و زمانی که قیمت سهم از مبلغ درصدی تعیین شده پایینتر رفت، از معامله خارج میشود. به عنوان مثال اگر سهمی را ۵۰۰ تومان خریداری کرده باشیم و حد ضرر را ۱۰ درصد در نظر بگیریم، با رسیدن به قیمت ۴۵۰ تومان باید سهم را بفروشیم.
چند نکته درباره تعیین حد ضرر به شیوه درصد ثابت:
- قانون۸درصدی: برخی معتقدند معمولا سهامی که به خوبی و بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق بنیادی و تکنیکال انتخاب شده و در زمان و قیمت مناسب آن را خریداری کرده باشیم، به ندرت با کاهش ۸ درصدی نسبت به قیمت خرید مواجه میشود. بنابراین هرگاه سهام شما بیش از ۸ درصد از قیمت خرید خود را از دست داد، باید از معامله خارج شوید و بدانید چیزی در استراتژی معاملاتی شما اشتباه است.
- محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی: از معمولترین محدودههایی که برای تعیین حد منظور از نسبت ریسک به ریوارد چیست؟ ضرر در نظر گرفته میشود، محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی نسبت به قیمت خرید سهام است. البته محدوده کاملاً یکسانی برای همه سرمایهگذاران وجود ندارد اما اغلب بازه در نظر گرفته شده برای حد ضرر، بین ۵ تا ۱۵ درصد از قیمت خرید است.
- تفاوت رفتار سهم با وضعیت بازار: در دوران پس از خرید، رفتار سهم نسبت به کل بازار و صنعت باید مورد توجه قرار گیرد. چنانچه سهام شما در بازار در حال رشد، در جای خود باقی بماند (اصطلاحاً به این حالت درجازدن میگویند) این میتواند یک هشدار باشد. بنابراین اگر رشد سهام شما در مقایسه با رشد بازار ناچیز است، باید سهام را بار دیگر مورد مطالعه قرار دهید، حتی زمانیکه ۸ درصد از قیمت خرید شما پایینتر نیامده باشد. چرا که داشتن چنین سهمی برای شما هزینه فرصت به همراه خواهد داشت.
حد ضرر متحرک یا شناور
تغییر موقعیت حد ضرر به نقطه ای بالاتر یا پایینتر، به معنی تعیین حد ضرر متحرک یا شناور یا متغیر است. به عنوان مثال زمانیکه یک سهم را روی قیمت ۲۵۰ تومان میخریم، حد ضرر را برای آن در نقطه ۲۳۰ تومان قرار میدهیم. چنانچه قیمت سهم افزایش یافت و به نقطه ۳۳۰ تومان رسید، حد ضرر را در نقطه بالاتری مثلا روی قیمت ۳۰۰ تومان قرار میدهیم. به این فرآیند، تغییر حد ضرر با توجه به روند قیمت سهام گفته میشود.
حد ضرر مکانیکال
در روشهای تعیین حد ضرر به شیوه مکانیکال، برای محاسبه و تعیین نقطه ضرر از اندیکاتورها استفاده میشود. در اینجا نگاهی مختصر به روشهای مورد استفاده در این شیوه داریم. برای مطالعه بیشتر و کاملتر، میتوانید به منابع تخصصیتر در حوزه محاسبه حد ضرر مراجعه کنید:
۱- روش پارابولیک سار(Parabolic SAR): در این شیوه از ترسیم نمودار برای محاسبه و تعیین حد ضرر استفاده میشود.
۲- میانگین متحرک(Moving Average): در این روش از میانگین متحرک که قیمت سهام را در یک دوره زمانی نشان میدهد، استفاده میشود.
حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
برای تعیین حد ضرر به روش تکنیکال از ابزارهای ترسیم نمودار که در تحلیل تکنیکال موجود است استفاده میشود. برای مطالعه کاملتر این روش میتوانید به کتب و منابع موجود در تحلیل تکنیکال مراجعه کنید. از آن جا که قیمت آخرین معامله مدام در حال تغییر است، معمولا برای محاسبه حد ضرر، قیمت پایانی را مبنا قرار میدهند. البته گاهی سرمایهگذارانی که با هدف نوسانگیری معامله میکنند، مبنای محاسبه خود را قیمت آخرین معامله قرار میدهند.
برای تعیین حد ضرر در یک معامله دو عامل مهم باید در نظر گرفته شود. یکی از این عوامل حجم معامله و دیگری قیمت سهام است. چنانچه حجم معامله به مقدار مشخصی برسد و قیمت از یک حد تعیین شدهای کمتر شود، حد ضرر فعال میشود. در نتیجه برای فعال شدن حد ضرر تنها رسیدن به حجم مشخصی یا رسیدن قیمت به محدوده حد ضرر کافی نبوده و این دو شرط باید به صورت همزمان برقرار شود.
از جمله عوامل موثر بر تعیین حد ضرر، میتوانیم به ویژگیهای سرمایهگذار از نظر ریسکپذیری و دیدگاه زمانی او در سرمایهگذاری اشاره کنیم. اما به صورت کلی عوامل تاثیرگذار بر این فرآیند را میتوان موارد زیر در نظر گرفت:
- خط روند حمایت مهم یا کف قیمتی سهم
- فیبوناچی
- امواج الیوت
- الگوهای نموداری
- کف دوقلو
- الگوی سروشانه
نکات مهم در تعیین حد ضرر
قانون کلی برای تعیین حد ضرر وجود ندارد اما نکات قابل توجهی هستند که برای تعیین آن باید در نظر گرفته شود. از جمله این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین زمانیکه قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.
- یکی از رایجترین اشتباهات، تغییر حد ضرر بدون دلیل فنی و منطقی است. گاهی اوقات با نزدیک شدن قیمت به حد ضرر، معاملهگر اقدام به تغییر یا حذف آن میکند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان میماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود، اما در بلندمدت نتیجهای جز از بین رفتن برنامه و استراتژی سرمایهگذاری نخواهد داشت.
- حد ضرر نباید بیشتر از ۱۰ درصد مبلغ خرید باشد. به این معنا که بیش از ۱۰ درصد مبلغ خریدتان را نباید از دست دهید.
- حد ضرر را نباید با فاصلهخیلی زیاد یا خیلی کم از قیمت خرید قرار دهید.
- اگر روند بازار و شاخص صعودی باشد، بعد از رسیدن به حد سود، بدون این که سهم را بفروشیم فقط حد ضرر را تعریف میکنیم؛ ولی اگر روند بازار نزولی و شاخص در حال اصلاح باشد، باید بعد از رسیدن به حد سود، یا به طورکامل از سهم خارج شویم یا بخشی از سهام را با سود بفروشیم و برای مابقی، حدضرر شناور (trailing stop) در نظر بگیریم.
- در تعیین حد ضرر، افق زمانی سرمایهگذاری بسیار حائز اهمیت است. حد ضرر برای معاملات کوتاهمدت با حد ضرری که برای معاملات بلندمدت تعریف میشود، متفاوت است.
- در معاملات کوتاهمدت، حد ضرر را روی محدوده حمایت در موج نزولی قبلی قرار دهید (به شرطی که بین ۸ تا ۱۰ درصد باشد).
- حد ضرر را در خریدهای میانمدت و بلندمدت روی محدوده حمایتی معتبر تعیین کنید (بین ۱۰ تا ۲۰ درصد پایینتر از قیمت خرید).
- وقتی مقاومت یک سهم شکسته شد و قیمت سهم در بالای محدوده مقاومتی تثبیت شد، حد ضرر را روی مقاومت شکسته شده، که حالا به عنوان حمایت عمل میکند، قرار دهید.
سخن آخر
یکی از بارزترین تفاوتهای معاملهگران موفق با سایر معاملهگران، نحوه برخورد آنها در شرایط نامطلوب بازار است. زمانی که قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازارخارج شویم، میتوانیم از زیان جلوگیری و اصل سرمایه را حفظ کنیم.
تعیین حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss)، از ملزومات تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق است. برای این کار باید به روند بازار، نوع سهام، شخصیت مالی و میزان ریسکپذیری خود توجه کنیم و هیچ قانون کلی در این زمینه وجود ندارد اما نکات و روشهایی هستند که برای تعیین حد زیان موثر و منطقی و انجام معاملات حرفهای، به ما کمک میکنند. در این مقاله ابتدا بررسی کردیم که حد ضرر چیست و در نظر گرفتن آن چه مزایایی دارد و سپس به بررسی انواع حد ضرر شامل ثابت، شناور، مکانیکال و تکنیکال پرداختیم.
دیدگاه شما