ریسک نقدینگی در مقابل پاداش


شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

ریسک و پاداش بورس تهران

اکثر سهامداران دلیل ورود به یک صنعت یا خرید سهم خاص را بازدهی بالای گذشته آن عنوان می‌کنند. غافل از اینکه هر بازدهی با ریسک خاصی همراه است. برخی از صنایع ذاتا ریسک‌پذیرند، گرچه ممکن است بازدهی بالایی داشته باشند اما ریسک بالا، نکته‌ای است که مختص سرمایه‌گذاران خاص و ریسک‌پذیر است. در چهار سال گذشته شاهد اتفاقات بسیار زیادی بوده‌ایم؛ حضور دو رئیس‌جمهور، اعمال تحریم‌ها و رفع بعضی از آنها، اجرای دو مرحله از طرح هدفمندی یارانه‌ها، سریال مذاکرات هسته‌ای، رشد حدودا سه برابری قیمت دلار و ارز و سپس تثبیت دلار در یک سال گذشته، رشد تورمی کالاها و سپس توقف آن، اعمال محدودیت‌هایی برای صادرات و واردات، افزایش نرخ در صنایع مختلف، وضع قوانین مختلف برای صنایع، عرضه اولیه‌های جدید و.

اکثر سهامداران دلیل ورود به یک صنعت یا خرید سهم خاص را بازدهی بالای گذشته آن عنوان می‌کنند. غافل از اینکه هر بازدهی با ریسک خاصی همراه است. برخی از صنایع ذاتا ریسک‌پذیرند، گرچه ممکن است بازدهی بالایی داشته باشند اما ریسک بالا، نکته‌ای است که مختص سرمایه‌گذاران خاص و ریسک‌پذیر است. در چهار سال گذشته شاهد اتفاقات بسیار زیادی بوده‌ایم؛ حضور دو رئیس‌جمهور، اعمال تحریم‌ها و رفع بعضی از آنها، اجرای دو مرحله از طرح هدفمندی یارانه‌ها، سریال مذاکرات هسته‌ای، رشد حدودا سه برابری قیمت دلار و ارز و سپس تثبیت دلار در یک سال گذشته، رشد تورمی کالاها و سپس توقف آن، اعمال محدودیت‌هایی برای صادرات و واردات، افزایش نرخ در صنایع مختلف، وضع قوانین مختلف برای صنایع، عرضه اولیه‌های جدید و. هر کدام از اتفاقات فوق می‌تواند شوک‌های مثبت و منفی بزرگی را به یک صنعت و سهم‌های مختلف آن گروه وارد کند. در این تحلیل خواهیم دید کدام صنایع در برابر این تلاطم کم‌نوسان‌تر از بقیه صنایع بوده‌اند. بنابراین هدف این تحلیل نگاهی به ریسک و بازده بلندمدت صنایع است.

• در این تحلیل ۱۹ صنعت بورسی به همراه شاخص کل مورد بررسی قرار گرفته است.

• در محاسبه عملکرد صنایع از شاخص آنها استفاده شده است، تحلیل دیگر می‌توانست استفاده از ارزش بازار صنایع باشد، با توجه به اینکه در این ۵۱ ماه عرضه اولیه‌های بسیار زیادی داشته‌ایم ارزش بازار صنایع نمی‌تواند داده‌های قابل اتکایی به تحلیلگر دهد. بنابراین در نهایت شاخص صنایع انتخاب شده است.

• برای محاسبه ریسک از بازده ماهانه بازه زمانی فروردین ۸۹ تا خرداد ۹۳ استفاده شده است (به عبارتی ۵۱ داده ماهانه برای هر صنعت)، همین امر موجب می‌شود که ریسک محاسبه‌شده از دقت بیشتری برخوردار باشد.

بررسی بازدهی صنایع مختلف بورس:

در مباحث مالی و حسابداری، بازدهی نسبت پول به دست آمده در سرمایه‌گذاری به مقدار سرمایه اولیه است. مقدار پول به دست آمده ممکن است مربوط به بهره، سود یا درآمد خالص باشد. به عنوان مثال اگر در طرحی ۲۰۰ ریال سرمایه‌گذاری شود و در پایان ماه ۳۰۰ ریال بازگشت پول و ۱۰۰ ریال هم سود ایجاد شود، در واقع سرمایه نسبت به روز اول دو برابر شده یا به عبارتی بازدهی ۱۰۰ درصدی ایجاد شده است.

مفروضات محاسبه بازدهی صنایع

• در این تحلیل ملاک بررسی بازدهی ماهانه صنایع بورسی بوده است.

• با توجه به اینکه سود تقسیمی در دل شاخص قرار دارد، لذا نیازی به محاسبه دوباره سود تقسیمی نیست. همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید (در جدول شماره ۱) بیشترین بازدهی را صنایع نفت (پالایشگاه)، محصولات شیمیایی، قند و گروه رایانه داشته‌اند، از طرفی مسکن و بیمه نیز کمترین بازدهی را ریسک نقدینگی در مقابل پاداش در چهار سال و سه ماه گذشته به سهامداران خود داده‌اند. گروه پالایشگاه بعد از عرضه‌های اولیه رشد بسیار خوبی داشته است، ماهیت این صنعت پر از ابهام بود و رشد ارز مرجع از محدوده ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ تومان نیز به عنوان محرک این صنعت توانست ماه‌ها این گروه را لیدر بازار کند. برای سال ۹۳ و سال‌های بعد انتظار نیست این گروه همان بازدهی گذشته را داشته باشد، اما انتظار بازدهی معقول و با‌ثبات از این گروه می‌رود. هرچند بسیاری از ابهام‌های این شرکت‌ها برطرف شده است ولی کماکان مشکلات قیمت‌گذاری مواد به چشم می‌آید.

صنعت پتروشیمی در این ۵۱ ماه، بازدهی بسیار یکنواختی داشته و همیشه حاشیه سود بسیار بالاتری نسبت به سایر صنایع مختلف داشته است. این صنعت در زمان تحریم نیز با توجه به مشکلات عدیده‌ای که داشته است در نهایت توانست بازدهی بسیار بالایی را ثبت کند. هرچند نمی‌توان انکار کرد افزایش قیمت دلار نیز بی‌تاثیر نبوده است. گروه پتروشیمی همیشه در مجامع سود بالایی را تقسیم می‌کند و طرح توسعه‌های متعدد نیز از ویژگی دیگر این صنعت است. با توجه به ماهیت این صنعت و رفع موانع صادراتی می‌توان چشم‌انداز بازدهی سال‌های بعد را نیز مثبت دانست هرچند اتفاقات نرخ خوراک و سوخت و کاهش قیمت‌های جهانی محصولات در این صنعت به عنوان یک تهدید به حساب می‌آید. گروه قند نیز در سال ۱۳۹۰ بازدهی خارق‌العاده‌ای داشته است و بعد از آن شاهد رشد P/E شرکت‌های این گروه بوده‌ایم، اکنون نیز شاهد اصلاح P/E در این گروه هستیم. چشم‌انداز سود‌آوری این صنعت از نظر بنیادی مناسب است ولی به نظر می‌آید اصلاح P/E در این گروه ادامه‌دار باشد. در ادامه خواهیم دید این صنعت علاوه‌بر بازدهی بالا از نوسانات قیمتی بسیار شدیدی نیز برخوردار است.

بررسی بازدهی انحراف معیار یا ریسک صنایع مختلف بورس

انحراف معیار عددی است که نشان می‌دهد تا چه فاصله‌ای از مقدار متوسط داده‌ها، انحراف وجود دارد.

کاربرد‌های انحراف معیار:

مقدار به دست آمده ریسک نقدینگی در مقابل پاداش از انحراف معیار، بازدهی‌های یک سهم، یک صنعت یا و. ریسک کلی مقدار به دست آمده از انحراف معیار، بازدهی‌های یک سهم،یک صنعت یا . ریسک مربوط به آن دوره خاص گذشته را در اختیار قرار می‌دهد.همان‌گونه که در جدول شماره ۲ مشاهده می‌شود شاخص کل صنعت بانک و محصولات شیمیایی بسیار کم‌ریسک است و گروه قند و غذا و خودرو نیز در رده پر‌ریسک‌ترین صنایع بورسی قرار دارند. وقتی تنوع در سهام زیاد می‌شود، بالطبع از ریسک آن نیز کاسته می‌شود. طبیعی است که کم‌ریسک‌ترین شاخص، همان شاخص کل باشد. این تحلیل نشان می‌دهد که شاخص کل در بازه چهارساله به‌طور متوسط ماهی ۷/۳درصد بازدهی داشته است و در مقابل میزان ریسک نیز ۲/۶درصد بوده است که طبیعی هم است.

بسیار جالب است که صنعت بانک کشور در برابر این همه تصمیم‌گیری‌های کلان اقتصادی و اتفاقات سیاسی، نوسان بازدهی (ریسک) پایینی داشته است. شاید علت اصلی کم‌ریسک بودن صنعت را بتوان نوسان کم در سود صنعت در سال‌های گذشته دانست. این نوسان کم در سود اعلامی بانک‌ها ناشی از نوع عملیات آنها است، علاوه‌ بر این، بانک‌ها در سال‌های گذشته با رشد سود حاصل از سرمایه‌گذاری‌ها توانسته‌اند کاهش سود حاصل از فعالیت بانکی را جبران کنند.

در سال ۹۳ و سال‌های بعد در صورت آزاد سازی بانک‌ها بعید است شاهد این سطح از ریسک برای این صنعت باشیم. در این شرایط ریسک این صنعت افزایش خواهد یافت. البته این ریسک بیشتر متوجه بانک‌های کوچک خواهد شد. در مقابل انتظار داریم تحت تاثیر بهبود مناسبات سیاسی بین‌المللی، آزاد‌سازی صنعت بانکداری و بهبود رشد اقتصادی کشور بازده این صنعت نیز رشد پیدا کند. بنابراین عجیب نخواهد بود اگر در دو سه سال آتی هم این صنعت یکی از برترین صنایع از دید کم‌ریسک بودن باشد و شاهد رشد بازدهی این صنعت نیز باشیم. همان‌طور که از جدول شماره ۲ نیز پیداست صنعت محصولات شیمیایی و پتروشیمی بعد از بانک و شاخص کل در رتبه سوم کم‌ریسک‌ترین صنایع قرار دارد. صنعتی که ماجرای نرخ خوراک کل شرکت‌های این گروه و کل بورس را با تلاطم مواجه ساخته است هنوز هم در رتبه کم‌ریسک‌ترین صنایع قرار دارد. شاید بتوان دلیل این کم‌ریسک بودن را حمایت سهامداران عمده این شرکت‌ها دانست. البته در چند ماه اخیر این حمایت نیز بسیار کمرنگ شده است.

طبق مفروضات جدول شماره ۲ صفحه ۱۰ گروه قند و غذا و خودرو از پر‌ریسک‌ترین صنایع موجود در بورس هستند.

گروه قند و غذا با توجه به کوچک بودن صنعت نوسان قیمتی بسیار زیادی را با خود دارند. گروه خودرو با توجه به واکنشی که به اخبار سیاسی و تحریم‌ها و نوع قیمت‌گذاری محصولات خود دارد نوسان قیمتی شدیدی را به سهامداران خود می‌دهد. در این گروه خبر بسیار جلوتر از تحلیل حرکت می‌کند، همچنین می‌توان گفت در هر سه گروه تحلیل تکنیکال بیشتر از سایر تحلیل‌ها کارآیی دارد.

بررسی نسبت «بازده به انحراف معیار» صنایع مختلف بورس

اگر دو طرح، سهم یا صنعت مختلف داشته باشیم که انحراف معیار و بازدهی‌های جداگانه‌ای داشته باشند، به‌منظور بی‌وزن شدن دومتغیر، بازدهی را بر انحراف معیار تقسیم می‌کنیم یا به عبارتی نسبت بازدهی به ریسک را محاسبه، سپس طرح‌ها را رتبه‌بندی می‌کنیم. البته در برخی از کتب خارجی مالی نسبت ریسک به بازدهی محاسبه می‌شود که در نتیجه تحلیل تفاوتی ایجاد نمی‌شود. طبق نتایج تحقیق در چهار سال گذشته بهترین صنعتی که ریسک کم و بازدهی بالا دارد صنعت پتروشیمی است. جالب است که صنعت پتروشیمی تنها صنعتی است که نسبت بازده به ریسک آن حتی از شاخص کل نیز بالاتر است. سپس گروه فرآورده‌های نفتی و رایانه نسبت به ریسکی که داشته‌اند بازدهی نسبتا بالایی را نیز نصیب سهامداران خود کرده‌اند.

کمترین نسبت «بازدهی به ریسک » هم متعلق به صنعت کوچک بیمه است. این نشان می‌دهد در این صنعت ریسک به نسبت بالا و بازدهی کمی داریم. گروه مسکن نیز بعد از بیمه در رتبه بعدی قرار دارد. نگاه کلی به نتایج ارائه شده در جداول صفحه ۱۰ نشان می‌دهد که وقتی بازدهی را بر ریسک تقسیم می‌کنیم در بسیاری از صنایع به محدوده تعادلی ۴/۰ می‌رسیم. در حال حاضر صنعت فلزات، بانک، لاستیک، رایانه، معدن، سیمان، شرکت‌های سرمایه‌گذاری، کاشی سرامیک و. کاملا همگام با هم حرکت می‌کنند. به عبارتی دو معیار ریسک و بازدهی در این صنایع به تعادل رسیده است که این خود حاکی از هوشمندی بورس اوراق بهادار کشورمان است.

مولفه‌های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه

مولفه های مالی و اقتصادی موثر در جذب سرمایه گذار

همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار می‌گیرند، خواه رانندگی و پیاده‌روی در خیابان ، خواه سرمایه‌گذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایه‌گذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایه‌گذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته می‌شود. هر سرمایه‌گذار مشخصا دارای پروفایل ریسک‌پذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص می‌شود. وقتی صحبت سرمایه‌گذاری به میان می‌آید باید در نظر داشت که رابطه‌ی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود». به طور کلی، با افزایش ریسک‌های سرمایه‌گذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسک‌ها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.

در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضه‌ی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.

در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسک‌های سرمایه‌گذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایه‌گذاران چگونه و از طریق چه راه‌هایی، کسب و کار‌ها را می‌سنجند.

رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش

رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)

ریسک در سرمایه گذاری

به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آورده‌ی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایه‌ی اولیه‌ای است که وارد کسب و کار کرده‌اید.

به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازه‌گیری نوسانات ارزش دارایی‌ها در مقابل میانگین‌ ارزش‌ دارایی‌های پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.

بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسک‌های مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخش‌بندی شده که دارای زیر بخش‌های دیگری از قبیل شکل زیر هستند.

ریسک‌های مالی یک کسب و کار

شماتیکی از ریسک‌های مالی یک کسب و کار

در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسک‌ها پرداخته می‌شود:

  • ریسک بازار: به ریسکی گفته می‌شود که ممکن است یک سرمایه‌گذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایه‌ی خود را از دست دهد. اصلی‌ترین بخش‌های ریسک بازار به قسم زیر است:
    • ریسک سهامی
    • ریسک نرخ بهره/ سود
    • ریسک ارز

    تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

    شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

    • ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایه‌گذاری بیش از زمان پیش‌بینی شده‌ی سرمایه‌گذاران به طول می‌انجامد، دچار این قبیل ریسک‌ها می‌شود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمی‌توان درکی از خطرات پیش رو داشت.
    • ریسک سرمایه‌گذاری خارجی: به ریسکی گفته می‌شود که به دلیل سرمایه‌گذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایه‌گذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامی‌های مدنی و … مواجه می‌شوند.

    حال که با خطرات و ریسک‌های یک سرمایه‌گذاری آشنا شدید، جدا از این‌که خودتان می‌توانید از روش‌های مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیم‌گیری سرمایه‌گذار‌ها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخص‌های پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران پرداخته می‌شود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسک‌های آن آشنا شد.

    شاخصه‌های مالی سنجش کسب و کار‌ها

    عموما سرمایه‌گذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روش‌های مختلف ارزیابی شرکت‌ها مانند روش نسبت‌ها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده می‌کنند. عموما قبل از پذیرش سرمایه‌گذار خارجی، هر بنیان‌گذاری خود به نوعی در حال سرمایه‌گذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخص‌های مالی آشنا شوید تا بتوانید پیش‌بینی درستی به سرمایه‌گذار از کسب و کارتان ارائه دهید.

    از برخی شاخص‌های اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخص‌ها به صورت درصدی استفاده می‌شود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان می‌شود.

    ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)

    ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایه‌گذاری انجام شده در پروژه از آن کم می‌شود. به ریسک نقدینگی در مقابل پاداش بیانی دیگر در فرمول‌های‌ زیر آورده شده است:

    شاخص سود آوری (PI)

    شاخص دیگری که از PV و NPV می‌توان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) می‌باشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:

    به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایه‌گذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخص‌ها به صورت زیر محاسبه می‌شود.

    جریانات درآمد – هزینه‌ی شرکت (برگرفته از آموزه‌های مهندس پورمددکار)

    درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته می‌شود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایه‌گذار بازگشت داده می‌شود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده می‌شود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته می‌شود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته می‌شد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.

    بعد از مشخص شدن سود‌دهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخص‌هایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده می‌کنند.

    نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)

    نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص می‌کند. تحلیل‌گران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده می‌کنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابه‌اند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.

    با کمک ارزش خالص فعلی، می‌توانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایه‌گذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریان‌های نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایه‌گذاری شما، یک سرمایه‌گذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایه‌گذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:

    که در رابطه بالا:

    • Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
    • t = تعداد دوره زمانی
    • r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
    • I = میزان سرمایه‌گذاری

    در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:

    هر سرمایه‌گذاری با توجه به زمینه‌ی طرح و ریسک‌های مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف می‌کند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایه‌گذاری می‌کند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایه‌گذاری را نمی‌پذیرد.

    نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایه‌گذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاری‌ها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی می‌شوند، که می‌تواند در مقایسه با دارایی‌های همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاری‌ها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست می‌آید:

    نقطه‌ی سر به سر (Break Even Point)

    در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در دره‌ی مرگ استارتاپ‌ها” اقدام نمایید.

    تجزیه و تحلیل نقطه‌ی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر می‌شود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.

    به طور خلاصه:

    • در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
    • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینه‌ی کل (AR = ATC)
    • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)

    طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:

    نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

    دیاگرامی از نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

    تعریف فرمولی نقطه‌ی سر به سر

    (هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینه‌های ثابت = نقطه سر به سر تعدادی

    • هزینه‌های ثابت (Fixed Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمی‌کنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته می‌شود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
    • قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته می‌شود.
    • هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.

    قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینه‌های متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینه‌های ثابت کمک می‌کند.

    اصولا نقطه‌ی سر به سر در اولین مراحل تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری بر استارتاپ‌ها صورت می‌گیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را می‌خواهید صرف چه هزینه‌هایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل ریسک نقدینگی در مقابل پاداش می‌شود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحله‌ی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه می‌کنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسک‌های احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.

    تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.

    کدام بانکها ریسک نقدینگی بالاتری دارند؟+جدول

    کدام بانکها ریسک نقدینگی بالاتری دارند؟+جدول

    مصارف مشاع به بیان ساده یعنی منابعی که بانک و سپرده گذار تجمیع کرده اند را بانک در چه راه هایی مصرف می کند.(اقلام سمت ترازنامه که سپرده گذاران در سود ناشی از بکارگیری آنها شریکند) کلمه ی مشاع نیز از نقش وکالت بانک در هدایت منابع سپرده گذاران ذیل بانکداری اسلامی گرفته شده است

    گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد امیررضا طاهری; یکی از اقلام کلیدی در ترازنامه بانکها اقلام مصارف مشاع است که نشانگر وضعیت بانکها از حیث ریسک نقدینگی می باشد . ا قلام مصارف مشاع در بانک ها شامل موارد زیر می باشد :۱- خالص مصارف مربوط به تسهیلات و مطالبات ۲- خالص مصارف مربوط به سپرده گذاری نزد بانک ها ۳- خالص مصارف مربوط به سرمایه گذاری ها در سهام و سایر اوراق بهادار

    مصارف مشاع به بیان ساده تر یعنی منابعی که بانک و سپرده گذار تجمیع کرده اند را بانک در چه راه هایی مصرف می کند.(اقلام سمت ترازنامه که سپرده گذاران در سود ناشی از بکارگیری آنها شریکند) کلمه ی مشاع نیز از نقش وکالت بانک در هدایت منابع سپرده گذاران ذیل بانکداری اسلامی گرفته شده است.

    سپرده های سرمایه گذاری پس از کسر سپرده قانونی را منابع آزاد سپرده های سرمایه گذاری می نامند که در اختیار بانک قرار می گیرد تا آن را به سمت راست ترازنامه انتقال دهد. جمع منابع آزاد سپرده گذاران و بانک برابر با مصارف مشاع می باشد. سهم یک بانک از مصارف مشاع می تواند پیامد های خاصی را به دنبال داشته باشد :

    ۱- زمانی که سهم بانک از مصارف مشاع افزایش می یابد، بهای تمام شده پول به جهت نیاز کمتر بانک به دریافت سپرده ها با نرخ بالاتر کاهش می یابد.

    ۲- افزایش این نرخ نشان از کاهش ریسک نقدینگی یک بانک دارد زیرا طی سالیان گذشته روند سودآوری را دنبال کرده اند.

    ۳- سهم یک بانک زمانی صفر می شود که نه تنها منابعی از طرف خود بانک با منابع آزاد سپرده گذاران تجمیع نشده که بخشی از آن صرف زیان های گذشته فرایند های بانک می شود.

    نسبت هایی که در جدول زیر نشان داده شده است لزوما دلیلی بر عملکرد خوب یا بد یک بانک نیست زیرا ممکن است یک بانک جهت گسترده کردن فعالیت های خود یا رقابت بیشتر با دیگر بانک ها نیاز به نقدینگی حتی با هزینه بالاتر از نرخ معمول داشته باشد و در کوتاه مدت سودآوری ویژه ای را مدنظر قرار ندهد.

    پست بانک و بانک خاورمیانه بیشترین سهم و بانک دی و پارسیان بدترین عملکرد در سهم خود از مصارف مشاع داشته اند. (این اطلاعات مربوط به دوازده ماهه ۹۸ می باشد)

    فارمینگ بهره در مقابل سهامداری ‏( Yield Farming vs Staking)

    فارمینگ بهره در مقابل سهامداری ‏( Yield Farming vs Staking)

    فارمینگ بهره بسیار شبیه به سهامداری است زیرا هر دو نیازمند نگهداری مقداری ارزدیجیتال برای ایجاد سود هستند.

    برخی از سرمایه گذاران سهامدار را بخشی از کشت سود می دانند.

    در حالی که اصطلاحات Yield Farming و Staking گاهی اوقات به جای یکدیگر استفاده می شوند، اما با بکدیگر تفاوت دارند.

    وقتی به فارمینگ بهره در مقابل سهامداری نگاه می‌کنیم، سهام‌داری اغلب استراتژی ساده‌تر برای کسب درآمد غیرفعال است، زیرا سرمایه‌گذاران به سادگی در مورد استخر سهام تصمیم می‌گیرند و سپس ارزدیجیتال خود را قفل می‌کنند.

    از سوی دیگر، در فارمینگ بهره سرمایه‌گذاران انتخاب می‌کنند کدام توکن‌ها را قرض دهند و در کدام صرافی ها ، با امکان تعویض مداوم پلتفرم‌ها یا توکن‌ها.

    تامین نقدینگی به عنوان Yield Farming در (DEX) ممکن است مستلزم واریز یک جفت ارز در مقادیر کافی باشد.

    این ها می توانند از آلت کوین های خاص تا استیبل کوین هایی بر اساس خرید تتر با حجم بالا متغیر باشند.

    سپس پاداش ها بر اساس میزان نقدینگی سپرده شده پرداخت می شود.

    اغلب جابجایی مداوم بین استخرهای Yield Farming سودآور خوب است، اگرچه این امر مستلزم پرداخت هزینه های اضافی کارمزد نیز می باشد. در نتیجه، Yield Farming می تواند بیشتر از سرمایه گذاری از مدیریت فعال سود ببرد.

    این روشی است که کشت سود را با عملکرد بالا برای دستیابی به بالاترین بازده ممکن فراهم می کند.

    اما در نهایت، پیچیده‌تر از سهام‌داری است اما اگر زمان، امکانات و دانش لازم برای مدیریت آن را داشته باشید، ممکن است بازدهی بالاتری را نیز به همراه داشته باشد.

    ‏PoS دارایی‌های تورمی هستند و هر بازدهی که به سهامداران پرداخت می‌شود از عرضه توکن جدید تشکیل می‌شود. اگر سرمایه گذاری را از دست بدهید، ارزش دارایی های موجود شما کاهش می یابد.

    هزینه‌های کارمزد مطمئناً می‌تواند برای کشاورزان بازدهی که آزادانه بین استخرهای نقدینگی جابه‌جا شوند، اما باید در این فرآیند کارمزد معاملات را بپردازند، نگرانی مهمی باشد.

    کشت سود باید هر گونه هزینه تعویض را در نظر بگیرند، حتی اگر در پلتفرم دیگری بازده بالاتری را مشاهده کنند.

    امنیت کشت سود بر اساس پروتکل‌های DeFi جدیدتر ممکن است در برابر هکرها آسیب‌پذیرتر باشد، به خصوص اگر اشکالاتی در برنامه‌نویسی قرارداد هوشمند وجود داشته باشد.

    مولفه‌های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه

    مولفه های مالی و اقتصادی موثر در جذب سرمایه گذار

    همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار می‌گیرند، خواه رانندگی و پیاده‌روی در خیابان ، خواه سرمایه‌گذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایه‌گذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایه‌گذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته می‌شود. هر سرمایه‌گذار مشخصا دارای پروفایل ریسک‌پذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص می‌شود. وقتی صحبت سرمایه‌گذاری به میان می‌آید باید در نظر داشت که رابطه‌ی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود». به طور کلی، با افزایش ریسک‌های سرمایه‌گذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسک‌ها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.

    در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضه‌ی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران ریسک نقدینگی در مقابل پاداش و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.

    در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسک‌های سرمایه‌گذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایه‌گذاران چگونه و از طریق چه راه‌هایی، کسب و کار‌ها را می‌سنجند.

    رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش

    رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)

    ریسک در سرمایه گذاری

    به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آورده‌ی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایه‌ی اولیه‌ای است که وارد کسب و کار کرده‌اید.

    به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازه‌گیری نوسانات ارزش دارایی‌ها در مقابل میانگین‌ ارزش‌ دارایی‌های پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.

    بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسک‌های مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخش‌بندی شده که دارای زیر بخش‌های دیگری از قبیل شکل زیر هستند.

    ریسک‌های مالی یک کسب و کار

    شماتیکی از ریسک‌های مالی یک کسب و کار

    در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسک‌ها پرداخته می‌شود:

    • ریسک بازار: به ریسکی گفته می‌شود که ممکن است یک سرمایه‌گذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایه‌ی خود را از دست دهد. اصلی‌ترین بخش‌های ریسک بازار به قسم زیر است:
      • ریسک سهامی
      • ریسک نرخ بهره/ سود
      • ریسک ارز

      تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

      شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

      • ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایه‌گذاری بیش از زمان پیش‌بینی شده‌ی سرمایه‌گذاران به طول می‌انجامد، دچار این قبیل ریسک‌ها می‌شود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمی‌توان درکی از خطرات پیش رو داشت.
      • ریسک سرمایه‌گذاری خارجی: به ریسکی گفته می‌شود که به دلیل سرمایه‌گذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایه‌گذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامی‌های مدنی و … مواجه می‌شوند.

      حال که با خطرات و ریسک‌های یک سرمایه‌گذاری آشنا شدید، جدا از این‌که خودتان می‌توانید از روش‌های مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیم‌گیری سرمایه‌گذار‌ها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخص‌های پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران پرداخته می‌شود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسک‌های آن آشنا شد.

      شاخصه‌های مالی سنجش کسب و کار‌ها

      عموما سرمایه‌گذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روش‌های مختلف ارزیابی شرکت‌ها مانند روش نسبت‌ها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده می‌کنند. عموما قبل از پذیرش سرمایه‌گذار خارجی، هر بنیان‌گذاری خود به نوعی در حال سرمایه‌گذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخص‌های مالی آشنا شوید تا بتوانید پیش‌بینی درستی به سرمایه‌گذار از کسب و کارتان ارائه دهید.

      از برخی شاخص‌های اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخص‌ها به صورت درصدی استفاده می‌شود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریسک نقدینگی در مقابل پاداش ریال و …) بیان می‌شود.

      ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)

      ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایه‌گذاری انجام شده در پروژه از آن کم می‌شود. به بیانی دیگر در فرمول‌های‌ زیر آورده شده است:

      شاخص سود ریسک نقدینگی در مقابل پاداش آوری (PI)

      شاخص دیگری که از PV و NPV می‌توان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) می‌باشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:

      به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایه‌گذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخص‌ها به صورت زیر محاسبه می‌شود.

      جریانات درآمد – هزینه‌ی شرکت (برگرفته از آموزه‌های مهندس پورمددکار)

      درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته می‌شود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایه‌گذار بازگشت داده می‌شود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده می‌شود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته می‌شود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته می‌شد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.

      بعد از مشخص شدن سود‌دهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخص‌هایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده می‌کنند.

      نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)

      نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص می‌کند. تحلیل‌گران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده می‌کنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابه‌اند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.

      با کمک ارزش خالص فعلی، می‌توانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایه‌گذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریان‌های نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایه‌گذاری شما، یک سرمایه‌گذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایه‌گذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:

      که در رابطه بالا:

      • Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
      • t = تعداد دوره زمانی
      • r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
      • I = میزان سرمایه‌گذاری

      در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:

      هر سرمایه‌گذاری با توجه به زمینه‌ی طرح و ریسک‌های مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف می‌کند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایه‌گذاری می‌کند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایه‌گذاری را نمی‌پذیرد.

      نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایه‌گذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاری‌ها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی می‌شوند، که می‌تواند در مقایسه با دارایی‌های همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاری‌ها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست می‌آید:

      نقطه‌ی سر به سر (Break Even Point)

      در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در دره‌ی مرگ استارتاپ‌ها” اقدام نمایید.

      تجزیه و تحلیل نقطه‌ی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر می‌شود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.

      به طور خلاصه:

      • در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
      • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینه‌ی کل (AR = ATC)
      • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)

      طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:

      نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

      دیاگرامی از نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

      تعریف فرمولی نقطه‌ی سر به سر

      (هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینه‌های ثابت = نقطه سر به سر تعدادی

      • هزینه‌های ثابت (Fixed Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمی‌کنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته می‌شود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
      • قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته می‌شود.
      • هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.

      قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینه‌های متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینه‌های ثابت کمک می‌کند.

      اصولا نقطه‌ی سر به سر در اولین مراحل تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری بر استارتاپ‌ها صورت می‌گیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را می‌خواهید صرف چه هزینه‌هایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل می‌شود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحله‌ی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه می‌کنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسک‌های احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.

      تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.